درس خصوصی غذای روح: جلسه چهاردهم
شهریور ۷, ۱۳۸۱درس خصوصی غذای روح: جلسه شانزدهم
شهریور ۷, ۱۳۸۱
جلسه پانزدهم:
موضوع اصلی: روح و غذای روح
موضوع فرعی ۱: حکمت - شفاعت
تاریخ:
۲۰ جمادی الثانی ۱۴۲۳ هجری قمری
۰۷ شهریور ۱۳۸۱ هجری شمسی
2002/08/29 میلادی
فهرست موضوعات:
۱- قرابت ظاهری و قرابت روحی
۲- قرابت روحی معصومین علیهم السلام با هم در علم و عصمت
۳- پر انرژی ترین غذا برای روح انسان کوثر است
۴- علوم بشری، غذای روح دغدغه دار و حکمت و قرآن، غذای روح آرامش بخش است
۵- مفید بودن قرآن برای زندگی ابدی
۶- اطلاع ما از دنیا بیشتر از آخرت هست
۷- کمکهای خدای تعالی به شیعیان برای تزکیه نفس و رفتن به بهشت در قیامت
۸- شفاعت معصومین علیهم السلام و اولیاء خدا در قیامت
۹- دائم به فکر استفاده از حکمت و رشد باشید
۱۰- توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها در هر روز
گزارش کوتاه این درس:
در روز میلاد مسعود حضرت صدیقه کبری، فاطمه زهراء (سلام الله علیها) حضرت استاد بعد از تبریک این عید بزرگ به سالکین الی الله فرمودند: پر انرژی ترین غذا برای روح انسان کوثر و حکمت و شناخت حقایق اشیاء است و ابتدا متذکر شدند که قرابت های ظاهری و بدنی هیچ اهمیتی ندارد و آنچه مهم است در ارتباط انسانها با یکدیگر قرابت های روحی و باطنی میباشد و چهارده معصوم (علیهم السلام) دارای بالاترین و کامل ترین قرابت روحی از نظر علم و عصمت با یکدیگر میباشند و سپس فرمودند: استفاده از سخنان فلاسفه و متصوفه و افراد منحرف برای روح انسان دغدغه و نگرانی دارد ولی استفاده از قرآن و حکمت که متکی به وحی و انبیاء میباشد برای روح انسان مفید و آرامش بخش میباشد. زیرا قرآن و هر سه موضوع آن یعنی اعتقادات و احکام و مسائل تزکیه نفس برای زندگی ابدی ما مفید میباشد. ما باید دائماً برای رشد روحی خود از کوثر استفاده کنیم و هر روز توسلی به وجود مقدس فاطمه زهراء (سلام الله علیها) برای سالم کردن و کامل کردن روح خود بنماییم و همچنین مطالبی پیرامون شفاعت در قیامت را بیان کردند.
متن کامل درس پانزدهم غذای روح
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
« الحمدلله و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی بقیةالله روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین»
۱- قرابت ظاهری و قرابت روحی
میلاد مسعود حضرت صدیقهی کبری فاطمهی زهرا سلام الله علیها را به همهی دوستان خاندان عصمت و بالأخص شما عزیزان تبریک عرض میکنم، امیدوار هستیم زیر سایهی حضرت بقیةالله ارواحنا فداه همهی ما از همهی آفات و لغزشها و خطاها مصون و محفوظ باشیم. خدایتعالی در قرآن مجید گاهی فاطمهی زهرا سلام الله علیها را به «ذَا الْقُرْبى»(إسراء/۲۶) نام برده است و گاهی به کوثر نام برده است. قرابت، در این جا اگرچه از نظر ظاهر منظور قرابت ظاهری است ولی از آیات و روایات استفاده میشود که قرابتهای ظاهری زیاد اهمیت ندارد و گاهی هم قرابتهای ظاهری از بین میرود، همانطوری که خدایتعالی به حضرت نوح میفرماید: «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ»(هود/۴۶)، از فرزند کسی نزدیکتر به انسان نیست ولی وقتی قرابت باطنی نباشد، قرابت روحی نباشد، قرابت بدنی یا قرابت لباسی زیاد اهمیت ندارد. اینکه ما برای روح، بدن را به لباس تشبیه کردیم، اگر مثلاً رنگ لباسهای دو نفر یکی باشد ولی از نظر باطن یکی کافر باشد و یکی مسلمان باشد، ما به خاطر اینکه رنگ لباس آنها یکی هست یا از یک مغازه خریداری شده است یا از یک توپ پارچه بریده شده است برای این جهت هیچکس را به هیچکس انتساب نمیدهیم. فرزند در صورتی فرزند انسان است که اخلاقیات او، ایمان او، اعتقادات او با انسان تطبیق پیدا کند وإلّا اگر مسألهی زاد و ولد باشد، جنبهی حیوانی باشد، فقط فرزند یک شخصی، یک فردی بود این را قرابت میگویند مثل همان پارچهای که از سر یک توپی بریده شده باشد، برای این دو تا لباس قرابت ظاهری هست اما قرابت معنوی که شامل حال صاحب لباس باشد نیست.
۲- قرابت روحی معصومین علیهم السلام با هم در علم و عصمت
در این آیهای که میفرماید: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ» ذا القربی صددرصد یا لااقل نود درصد منظور قرابت باطنی است که در این آیهی شریفه شامل فاطمهی زهرا سلام الله علیها میشود وقتی که از جانب پروردگار دستور داده شد که فدک به حضرت زهرا سلام الله علیها واگذار بشود این جا کلمهی «ذَا الْقُرْبى» به حضرت فاطمه سلام الله علیها اطلاق شد. «ذَا الْقُرْبى» یعنی صاحب قرابت. قرابت هم قرابت معنوی و قرابتی است که بین دو تا انسان، آن هم پیغمبر اکرم و فاطمهی اطهر برقرار است. این قرابت باز قرابت پدر و فرزندی نیست، این قرابت، قرابت روحی است. آنقدر مقام فاطمهی اطهر سلام الله علیها بالا است که در جمیع صفات با رسول اکرم هماهنگ و با رسول اکرم همافق است و آنچنان این قرابت، اهمیت دارد که وقتی در چند مورد قضیهی خمسهی طیبه در کساء، به وجود میآید از میان زنهایی که انتخاب میشود فاطمهی زهرا سلام الله علیها است، حتی ام سلمه جلوی درِ اتاق میآید و میخواهد وارد آن جمع بشود، رسول اکرم به او میفرماید: «أنت علی خیرٍ»، تو خوب هستی، راه تو خوب است، انسان درستی هستی، ولی تو جزو این جمع نیستی. حتی جبرئیل میآید که در حدیث کسا میخوانیم که جبرئیل وقتی میآید که ششمین نفر از آنها بشود تا حدی او را احترام میکنند و او را راه میدهند اما جزو خمسهی طیبه نیست. این قرابت، قرابت روحی است، قرابتی است که هم علی بن ابیطالب این قرابت را دارد با اینکه پسرعموی پیغمبر است و هم امام حسن مجتبی علیه السلام این قرابت را دارد و هم سیدالشهدا علیه الصلاة و السلام و فاطمهی زهرا این قرابت را دارند، اینها پنج معصوم هستند، آن هم، در حد عصمت از جهل، نه عصمت از گناه. نه تنها عصمتِ از نداشتن سهو و نسیان و اشتباه، بلکه عصمت از جهل دارند، یعنی هیچ موضوعی در عالم وجود نیست، در ماسویالله هیچ چیز نیست جز آنکه آنها احاطهی علمی دارند. وقتی که علی بن ابیطالب علیه الصلاة و السلام، یک مقدار از آینده خبر میدهد، بعد میفرماید: «كل ذلك علم إحاطة لا علم إخبار»(مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام، ص ۲۱۱) همهی اینها علم احاطه است، من احاطه دارم، احاطهی علمی دارم به گذشته و آینده و حال. علم اِخبار نیست که خبری به من داده باشند و من هم این خبر را نقل کنم. روح مقدس معصومین علیهم الصلاة و السلام، بر ماسوی الله احاطه دارد. بنابراین میبینید همانطوری که پیغمبر، همانطوری که علی بن ابیطالب، همانطوری که امام حسن و امام حسین و فرزندان ابیعبدالله الحسین و همانطوریکه حضرت بقیةالله ارواحنا فداه احاطهی علمی به ماسوی الله دارند فاطمهی زهرا سلام الله علیها هم احاطهی علمی دارد و از این جهت صاحب قرابت با پیغمبر اکرم است، این یک مطلب.
۳- پر انرژی ترین غذا برای روح انسان کوثر است
مطلب دیگر دربارهی حضرت زهرا سلام الله علیها که دیشب هم یک مقداری به آن اشاره کردم، هفتههای گذشته هم مطالبی در این ارتباط گفتهام و امروز هم که روز تولد حضرت زهرا سلام الله علیها است عرض میکنم، ما یک غذای روحی میخواهیم، روح ما که همان خودِ ما است و بدن ما که مثل لباس ما است این روح ما که خود ما است و خود ما هستیم این غذا میخواهد. غذاهایی را در هفتههای گذشته برای روح عرض کردم، آفات آن، امراض آن، معالجات آن تا حدی به مقتضای مجلس اشاره شد ولی برای غذای روح از همهی سفرهها بازتر، از همهی غذاها پُرقوهتر، پُرانرژیتر غذایی است که فاطمهی اطهر سلام الله علیها سر سفرهی آن هست. خدای تعالی این سفره را به نام کوثر، اسمگذاری کرده است. کوثر یعنی خیر کثیر، یک وقتی انسان یکجایی میرود، یک شخص سخاوتمندی یک سفرهای انداخته است شما نگاه میکنید میبینید همهگونه غذا هست، همهچیز هست، هیچچیز را فروگذار نکرده است، سفرهی کوثر آنقدر پُر از مواد غذایی است که هیچچیز در آن فروگذار نشده است. چرا؟ به خاطر اینکه این سفره دارای خیرکثیر است و خیرکثیر در آیات قرآن که تفسیر شده است و بلکه اظهار شده است و بلکه رسماً بیان شده است، حکمت است که میفرماید: «وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيراً»(بقره/۲۶۹) حکمت چیست؟ حکمت یک غذایی است برای روح انسان که همانطوری که در هفتههای گذشته توضیح دادم مثلاً هر قاشقی از این غذا را شما بخورید، کلی انرژی میگیرید، کلی روح شما رشد میکند، حکمتی که از کوثر انسان بگیرد، این حکمت هیچ مسألهای ندارد، در غذاهای مادّی و بدنی خود، گاهی میشود که انسان با یک دلهرهای غذای لذتبخش را میخورد، گاهی دلهره دارد که این غذا مبادا فاسد باشد، مانده باشد، مبادا من از این غذا زیاد بخورم مثلاً برای من سنگین بشود، بهعوض اینکه انرژی به من بدهد، من را مریض کند و من نتوانم به اصطلاح آن سلامت خود را حفظ کنم اما در غذایی که سر سفرهی حضرت فاطمهی زهرا، سر سفرهی کوثر، انسان میخورد، غذای روح انسان که حکمت است، این هیچ دغدغهای ندارد.
۴- علوم بشری غذای روح دغدغه دار و حکمت و قرآن غذای روح آرامش بخش است
در همین دنیا، غذاهای روح دغدغهدار زیاد داریم، یک غذاهایی هست مثلاً انسان از سفرهی فلاسفه میخورد، از سفرهی متصوفه میخورد، غذاهایی هست که انسان بر سر سفرهی افراد منحرف نشسته است و میخورد، همهی اینها دغدغه دارد آیا این غذا، غذایی است که در آن مثلاً میکروبهای مختلف هست یا نیست؟ بعضی از اوقات انسان، حتی میبیند سخنرانهایی هستند که یا از ذوق خود، حرف میزنند و یا از کتبی که با ذوقهای مؤلفین تألیف شده است، حرف میزنند یا گاهی مثلاً به وسیلهی شعر، به وسیلهی مسائل ادبی با فشار، به خورد انسان میدهند! همهی اینها برای روح دغدغه دارد، مخصوصاً برای روح.
علومی هست که دغدغه دارد که انسان آیا از این علوم میتواند استفاده بکند یا نه؟ آیا برای روح انسان مفید هست یا نه؟ اما کوثر، حکمت، شناخت حقایق اشیا از راه وحی، شناخت حقایق اشیا از راه انبیاء و اولیاء، شناخت حقایق اشیا از راه قرآن و عترت اصلاً دغدغه ندارد، یعنی یقیناً هر جملهای از آیات قرآن برای روح انسان، خیلی مفید است، مثلاً هر یک آیهای از آیات قرآن یک سفرهی بسیار پُرغذا و پُرانرژی هست که برای انسان پهن شده است، آیا کسی میتواند تردید بکند که این حکمتی که در قرآن گفته شده است، این حکمت آیا برای انسان مفید هست یا مفید نیست؟ نمیشود بگوییم که برای روح انسان یک آیهای از آیات قرآن باشد که این مفید نباشد، بر علم انسان افزوده میشود، بر معنویت انسان افزوده میشود، همهی آیات قرآن مطالب علمی است که باید انسان داشته باشد.
۵- مفید بودن قرآن برای زندگی ابدی
بالأخره آیات قرآن از سه علم خارج نیست: یکی دربارهی تکمیل اعتقادات روح انسان است که این در قیامت خیلی به درد میخورد، اعتقادات انسان اگر درست نباشد به خصوص در اصول اعتقادات، حالا در فروع آن میگوییم مسألهای نیست ولی در اصول آن، همان چیزی را که در زیارت آلیاسین به آن معتقد میشویم. در اصول اعتقادات اگر انسان به آن معتقد نباشد این یقیناً به جهنم میرود، ببینید زندگی ابدی انسان را به هم میریزد.
بخش دومی که میشود گفت قرآن برای این جهت نازل شده است برای تزکیهی نفس است، انسان خود را بسازد که اگر انسان تزکیهی نفس نکند، قطعاً باز او را به بهشت راه نمیدهند و بخش سوم مسائل اعمال ما و احکام ما است که حالا یا از طریق تقلید یا از طریق اجتهاد، باید انسان این را هم یاد بگیرد و هم عمل کند. پس میبینید که قرآن از همین علوم خارج نیست، قرآن نیامده است به ما درسهای مختلف و علوم مختلف را تعلیم بدهد بلکه آمده است ما را چیزی تعلیم بدهد که برای زندگی ابدی ما فایده داشته باشد.
۶- اطلاع ما از دنیا بیشتر از آخرت هست
با یک مثال شاید مطلب کاملاً روشن بشود، اگر شما از یک راهی عبور میکنید و میخواهید به مقصدی بروید و آن جا زندگی بکنید، ببینید در وسط راه یک پلی ساختند و شما میخواهید از آن عبور کنید، یکی آن جا جلوی پل ایستاده باشد کلی شرح بدهد که این پل چطوری ساخته شده است و مثلاً چه استحکامی دارد یا چه خصوصیاتی دارد، میگویید آقا من کار دارم، فرصت اینکه اینها را نگاه بکنم ندارم، مخصوصاً مسئولیتی هم که نداشته باشید میگویید ما میخواهیم با سرعت عبور کنیم، تو جلوی ما را گرفتی و ما را معطل کردهای که این پل را چطوری ساختند، به ما چه ربطی دارد؟ همینقدر که خراب نشود تا ما عبور کنیم برای ما کافی است. دنیا قنطره است، دنیا پلی است، حالا کلی انسان بنشیند دربارهی اینکه این دنیایی که قنطره است و پل است و محل عبور است، دربارهی این دنیا انسان بنشیند صحبت کند. گاهی ضرورت دارد که یک مهندسی پیدا بشود و این پل را بسازد، گاهی ضرورت دارد که یک بنّایی باشد و این پل را تعمیر کند، گاهی ضرورت دارد که یک کسی باشد استحکامات پل را بسنجد، اینها خوب است که باشد اما دیگر همه بخواهند بچسبند به اینکه این پل را درست بکنند، همه باید از خصوصیات این پل اطلاع داشته باشند؛ ضرورت ندارد، مخصوصاً اگر انسان از مقرّ خود، خانهی قرار خود، خانهی دایمی خود اطلاعی هم نداشته باشد ولی از پل خیلی اطلاع دارد، این خیلی احمق است، خیلی نافهم است. ما الآن در همین وضع واقع شدهایم؛ الآن کاملاً در این وضع واقع شدهایم؛ ما از دنیای خود خوب اطلاع داریم، فاصلهی بین تهران و مشهد چقدر است، خاک کجا خوب است، کجا پرورش درخت خوب است، چه،... چه، خیلی چیزها را میدانیم، حتی در حیطهی پزشکی و مهندسی! یکی مهندس است، یکی پزشک است، اگر برای خدا نباشد و برای دنیای خود باشد همین طور است یعنی در بالای پل حالا شما مریض شدهاید میگویید آقا زود رد بشویم آن طرف برویم و به دار قرار برسیم. خدای تعالی، آخرت را دار قرار میفرماید. دنیا دار مَمَرّ است «وَ الْآخِرَةَ دَارُ مَقَرٍّ»(بحار الأنوار، ج ۷۵، ص ۶۷) مقرّ یعنی جایی که انسان میخواهد اقامت کند؛ قرار بگیرد، بماند. بنابراین وضع ما همانطور است، هیچ اطلاعی از جایی که میخواهیم تا ابد زندگی کنیم نداریم؛ نگویید این مردم اطلاع ندارند ولی ما داریم؛ نه، شماها هم که الآن مورد خطاب من هستید آنطوری که از دنیا خبر دارید از آخرت خود خبر ندارید، آن طوری که از دنیای خود خبر دارید از عالم قبل از این عالم خود خبر ندارید. آخرت چه میشود؟ ببینید؛ ما نسبت به آیات قرآن، شناخت حقیقت اشیا که حکمت است، شناخت مرگ و قیامت و برزخ و قبر و امثال اینها که حکمت است و خدای تعالی مکرر در مکرر در قرآن توضیح داده است اطلاع کافی نداریم اما از زندگی دنیای خود خوب اطلاع داریم، مثلاً فلان شهر چقدر جمعیت دارد، فلان شهر بزرگتر است، فلان شهر کوچکتر است، فلان غذا در فلان شهر زیادتر است، هوا در فلان جا بهتر است، در فلان جا بدتر است، از اینها خیلی اطلاع داریم، خیلی هم برای ما سخت است که بگوییم ما اطلاعی نداریم، البته اطلاع از اینها هم خوب است، نمیخواهم بگویم بد است اما همانطور که مثال زدم مثل این است که انسان این پل در راه را خوب شناخته است که چه خصوصیاتی دارد اما آن جایی که میخواهد برود زندگی بکند نمیداند که آن جا مثلاً باید برود در کاروانسرا زندگی بکند، در هتل زندگی بکند، در یک خانهای زندگی بکند. جایی که میخواهی همیشه بمانی و مرگ هم بیخبر میآید و زود هم میآید ولی انسان هیچ اطلاعی از آن جا ندارد. همین الآن انسان مُرد چه میشود؟ یکی میگوید دیگر تمام شد، آخرین منزل هستی این است، خیلی تعبیرات مختلفی دارند، همان تعبیراتی که مادّیین دارند، همان تعبیراتی که ملحدین دارند و اکثر ماها هم داریم، فلانی مُرد! تمام شد، گذشت و از این قبیل حرفها! آنهایی که تازه به آخرت اعتقاد دارند نمیدانند چه خواهد شد، الآن چه میشود؟! قرآن همهی اینها را بیان کرده است، همهی این غذاها را به روح داده است و از این جهت انسان را سیر کرده است و این حکمت و این شناخت حقایق اشیا که شامل شناخت قرآن هم میشود، شامل شناخت خدای تعالی هم میشود، شامل شناختن ائمهی اطهار هم میشود اسم آن را کوثر گذاشتهاند، این در سر سفرهی کوثر هست؛ کوثر یعنی همه چیز.
۷- کمکهای خدای تعالی به شیعیان برای تزکیه نفس و رفتن به بهشت در قیامت
در روز قیامت وقتی که بهشتیها مشخص میشوند، به وسایل مختلف؛ بهشتیها مشخص میشوند؛ اول کاری که انجاممیشود نامهی اعمال آنها به دست راست آنها میرسد: «فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمينِهِ»(إسراء/۷۱)؛ به دست راست آنها میرسد، این یک مشخصه. دوم روی نامهی او، سر نامهی او نوشته است حُب علی بن ابیطالب، یعنی این شخصی که الآن به او نامه داده شده است و صورتحساب به او داده شده است این در ارتباط با محبت علی بن ابیطالب است، عنوان صحیفهی مؤمن، محبت علی بن ابیطالب است، این دو مشخصه. سوم اینکه «فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسيراً»(انشقاق/۸) خیلی حساب او را آسان گرفتند. میگویند آقا حساب شما چیست؟ این هم دیگر از اول تا به آخر نمیخواهد بخواند؛ آن آخر جمع زدند، این است، بگیر و برو، این هم هست؛ از همه مهمتر به او کمک میکنند... اینها را که عرض میکنم برای کسانی است که تزکیهی نفس نکردهاند و در این دنیا از اولیای خدا نشدهاند ولی شیعهی علی بن ابیطالب هستند.
اولیای خدا، اصحاب اعراف، آنهایی که در آسمان چهارم از اولیای خدا هستند، آنهایی که با شهدا و صدیقین و انبیا و صالحین رفیق هستند اینها کمک به آنها میکنند، اینهایی که در آسمان چهارم هستند، اینها میآیند و به آنها کمک میکنند، به آنها میرسند، مثلاً آقا چه کار بکن که این صفت کبر از تو برود، صفات رذیله به طور کلی در قیامت از بین برود تا بتوانی وارد بهشت بشوی. در مرزها گاهی پیش میآید که انسان میخواهد از یک مرزی به یک مملکت دیگری عبور کند ولی گذرنامهی انسان یک مشکلی دارد، گاهی میشود، یک قلمخوردگی در آن هست، بچه آن را برداشته است و یک خطی در آن کشیده است یا اینکه اصلاً اعتبار آن تمام شده است یا زبان بلد نیست، ما یک نفری را دیدیم: سه شبانه روز در این مرز سوریه و ترکیه مانده بود، چون زبان بلد نبود و اینها هم نمیفهمیدند این چه میگوید، یک زباندان پیدا شد و رفت در مدت پنج دقیقه کار این را درست کرد، این اولیاء خدا کمک میکنند که امیدوار هستیم شماها با جدی گرفتن برنامههای تزکیهی نفس خود جزو آنها بشوید، میآیند کمک میکنند، تا چهل نفر را شفاعت میکنند، معنای شفاعت همین است، یعنی بین اینها و بین آن طرف مرز فاصله افتاده است، بین آنها و بهشت فاصله افتاده است، اینها میآیند جفت میکنند. البته این اولیاء خدا غیر از ائمهی اطهار و مثلاً اولیای درجهی یک هستند، همین افرادی که بالأخره وقتی که از دنیا رفتهاند جزو صالحین، صدیقین بودند و یا از رفقای اینها شدند که «حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقاً»(نساء/۶۹) اینها میآیند و آنها را نجات میدهند، کمک میکنند، آنها را وادار به تزکیهی نفس میکنند و وارد بهشت میکنند. همهی اینها در ارتباط با کوثر است،
۸- شفاعت معصومین علیهم السلام و اولیاء خدا در قیامت
خیر کثیر و از همهی شفعاء بالاتر، در روز قیامت، خود فاطمهی زهرا است و پیغمبر اکرم است و علی بن ابیطالب است. در یک روایت دیدم که حضرت امیرالمؤمنین یک روز محزون نشسته بودند، پیغمبر اکرم به ایشان فرمودند میخواهی چیزی بگویم که خوشحال بشوی؟ عرض کرد: بله. فرمود: روز قیامت هزار حاجت تو را خدا برمیآورد که در مُقدّم حوایج تو، شفاعت شیعیان تو باشد، شفاعت ذریهی تو باشد، شفاعت به همان معنا است که جفت میکنند انسانی را که با بهشت فاصله دارد، حالا یا به خاطر صفات خود یا به خاطر رذایل خود یا به خاطر اعمال خود با بهشت فاصله پیدا کرده است این را جفت میکنند. همانطوری که شما بلاتشبیه یک پنجرهای را برای یک دهانهی در میخواهند کار بگذارند که با هم مناسبت ندارد، این پنجره به این در نمیخورد، اگر بخواهید این دو تا را با هم جور کنید از گوشه و کنار آن اضافهها را میزنید، مشکلات آن را رفع میکنید، بعضی از جاهای آن را میبُرید یا یک چیز اضافهای به بعضی از جاهای آن جوش میدهید و این پنجره را مناسب با این در میکنید، آن را جفت میکنید و همهی درزهای آن گرفته میشود، همین طور افرادی در قیامت هستند که اینها با بهشت جور نیستند، جفت نیستند، اگر داخل بهشت بروند هم مثل دنیا با همدیگر دشمنی میکنند، با همدیگر بیادبی میکنند، رعایت حال همدیگر را نمیکنند، آن جا، جای دعوا و این چیزها نیست، جفت نیستی، تو به درد بهشت نمیخوری، حالا چهکار کنیم؟ میبینید که یکی از اولیاء خدا میآید تیشه و رنده و ارّهی خود را میآورد، زواید اخلاقیات شما، رذایل اخلاقیات شما را، همهی اینها را میتراشد و درست میکند و شما را با بهشت جفت میکند و شما را وارد بهشت میکند. این معنای شفاعت است، حالا یا از خدا کمک میگیرد، دعا میکند یا خود او کاری میکند، این طوری است.
۹- دائم به فکر استفاده از حکمت و رشد باشید
بنابراین باید در امروز که روز تولد حضرت زهرا سلام الله علیها است کوشش کنید که هرچه میتوانید از کوثر استفاده کنید، از این سفره استفاده کنید، از حکمت استفاده کنید، از آیات قرآن استفاده کنید و از روایات خاندان عصمت و طهارت استفاده بکنید و روح خود را رشد بدهید. اینکه امام علیه الصلاة و السلام میفرماید «مَنْ سَاوَى يَوْماه»(شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني)، ج ۸، ص ۲۴۸) کسی که دو روزِ او با هم مساوی باشد این ضرر کرده است، مغبون است، این برای این است که سفرهی به این خوبی برای یک کسی پهن است و گرسنه هم هست سر سفره مینشیند و از این سفره استفاده میکند. از قرآن استفاده کنید، از این وسایلی که بحمدلله برای شما فراهم شده است که خدای تعالی از خواب غفلت شما را بیدار کرده است و به فکر تزکیهی نفس هستید از این استفاده کنید، لحظهای را نباید از دست بدهید، غذای روح هم اینطوری نیست که انسان بگوید من دیگر سیر شدم، الآن هیچ چیزی میل ندارم، نه، روح انسان اگر حیات داشته باشد، روح انسان اگر زنده باشد، روح انسان اگر از خواب غفلت بیدار شده باشد هیچ وقت از علم، دانش، رشد، ترقی و تکامل سیر نمیشود، دایماً باید استفاده کند و اگر روز بعدِ کسی بدتر از روز قبل او باشد این مثل یک انسانی است که رفته است غذاهای بد و پُرمیکروب و کثیف را که مسمومکننده است خورده است و دیروز حال او بهتر بود ولی امروز بدتر است، دیروز قدرت و قوّت بدنی او بیشتر بود ولی امروز ضعف او بیشتر است، این خیلی بد است، این ملعون است. ملعون به معنای کسی است که از رحمت خدا دور است، یعنی خود او به وسیلهی خود، به دست خود، خود را از رحمت پروردگار دور کرده است.
۱۰- توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها در هر روز
کوشش کنید که از این سفره استفاده کنید، هیچ اشکالی ندارد، دیروز هم یک اشارهای به یک مطلبی کردم و امروز هم عرض میکنم، هیچ مشکلی ندارد که انسان هر روز صبح یک توسلی به حضرت زهرا سلام الله علیها داشته باشد، نه توسلی که همین طور لقلقهی لسان باشد و با خود بگویید من امروز دعای توسل خواندم، چون دیدید دیگر بعضی که دعای توسل میخوانند و ظاهرسازی میکنند چطوری است؟! با اینکه همهی دعا یک طور نوشته شده است ولی در موقع گفتن «يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ» صدای خود را بلند میکنند یا تکرار میکنند! اصلاً هم به فکر معنای آن نیستند! شماها این طور نباشید: «يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ، يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِي لَنَا عِنْدَ اللَّهِ» و «اشْفَعِي» را هم بفهمید یعنی چه؛ «اشْفَعِي» یعنی ای فاطمهی اطهر؛ ما با بهشت جور نیستیم؛ ما با اولیاء خدا جور نیستیم؛ ما با پیغمبر اکرم و خاندان عصمت سازگار نیستیم، آنها یک راه میروند و ما یک راه میرویم؛ «يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِي لَنَا عِنْدَ اللَّهِ» ما را جور کن؛ حالا یا توفیق آن را به خود ما بده که خود ما به دست خود آن را جور کنیم یا همینطوری؛ هیچ اشکال ندارد. یک مریض یا به وسیلهی طبیب معالجه میشود و یا معجزه میشود و معالجه میشود؛ هر دوی آن را منظور کنید؛ ای وجیههی در نزد خدا، ای محبوبهی خدا،.. خدای تعالی در بین زنها یک نفر و در بین مردها هم یک نفر در رأس انتخاب کرده است، حالا شاید این را از باب تسامح گفتم که از بین زنها؛ نه؛ «لَا يُقَاسُ بِنَا أَحَدٌ»؛ در عالم هستی یک مرد انتخاب کرده است و آن پیغمبر اکرم است و در عالم هستی یک زن انتخاب کرده است به نام فاطمهی زهرا سلام الله علیها. شما اگر روزی چند مرتبه؛ واقعاً خب اشکالی ندارد این ذکر را روزی چند بار انسان بگوید: «يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِي لَنَا عِنْدَ اللَّهِ» با همین معنا؛ ای کسی که تو پیش خدا وجهه داری، حضرت زهرا پیش خدا وجهه دارد، آبرومند است، معنای «يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِي لَنَا عِنْدَ اللَّهِ»؛ یعنی ای آبرومند در نزد خدا، ای کسی که وقتی میخواهی بروی از خدا چیزی بخواهی؛ دیگر نه جبرئیل مانع تو است، نه میکائیل، نه هیچکس. خدای تعالی برای حضرت زهرا سلام رساند، حضرت زهرا سلام الله علیها هم به جبرئیل فرمود و برای خدا عرض کرد که «أَنْتَ السَّلَامُ وَ مِنْكَ السَّلَامُ وَ لَكَ السَّلَامُ وَ إِلَيْكَ يَعُودُ السَّلَامُ»(بحار الأنوار، ج ۸۲، ص ۳۱۲) بله، اینطوری است. درها برای او باز است، برای ماها درها باز نیست، معنای توسل این است، برای پیغمبر اکرم درها باز است، وقتی به معراج میرفتند جبرئیل به یک جا رسید گفت «لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقَتْ»(بحار الأنوار، ج ۱۸، ص ۳۸۲) من اگر یک قدم از این¬ جا جلوتر بیایم میسوزم، یعنی ظرفیت ندارم بیشتر از این به خدا نزدیک بشوم، یعنی نمیتوانم با خدا بیشتر از این در ارتباط باشم «لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقَتْ» ولی پیغمبر رفت، فاطمهی زهرا سلام الله علیها هم میتواند برود، در همان جریان کساء، کسانی که با هم جور بودند، خیلی تعبیر سادهی فارسی، با هم جور بودند، همه به هم میخوردند، اینها را پیغمبر جمع کرد. در آن جریان مباهلهی با نصارای نجران؛ همین پنج نفر با هم جمع شدند، چون همینها با هم جور بودند، صددرصد جور بودند، همهی اینها هم علم کاملی داشتند، هم عصمت کاملی داشتند، هم ارتباط آنها با خدا هماهنگ بود، همه چیز. اینها چون میتوانند در هر وقتی؛ اصلاً «ممسوس فی ذات الله» که معنای این بماند؛ چون فرصت کم است، هر وقتی میتوانند از خدا هر چیزی بخواهند به آنها میدهد تو هم دامن آنها را بگیر و از خدای تعالی بخواه، از فاطمهی زهرا بخواه که تو را با خود آنها، با بهشت آنها، با خدای تعالی، با همهی خوبیها جفت کند و این معنای «اشْفَعِي لَنَا عِنْدَ اللَّهِ» است. امیدوار هستیم خدای تعالی همهی ماها را با آنها جور کند، ما را با آنها قرار بدهد، ما را زیر سایهی آنها قرار بدهد، دست ما را از دامن خاندان عصمت و طهارت کم نکند و امروز که روز عید است و روز پنج شنبه است و شب جمعه در پیش است و همهی زمینههای استجابت دعا فراهم است به خصوص این که موقع نزول باران است، همهی اینها سبب بشود که یک خواستهی ما را إنشاءالله فاطمهی اطهر بپذیرد، عرض میکنیم: مادر جان قربان تو برویم ما را با خود جور کنید، ما را با خود «فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ»(بحار الأنوار، ج ۹۹، ص ۱۵۳) ما را با خود قرار دهید؛ «لَا مَعَ غَيْرِكُمْ» ما با کسی دیگر دوست نداریم وارد محشر بشویم، با کسی دیگر دوست نداریم در دنیا باشیم «لَا مع عَدُوِّكُمْ» با دشمنان شما که اصلاً، ابداً حاضر نیستیم یک لحظه چشم ما به دشمن شما بیفتد، علامت محبت ما این است که اگر امشب مثلاً خدا عنایت کند که ما خواب شما را حتی ببینیم تا مدتها خوشحال هستیم ولی اگر دشمنان شما را در خواب ببینیم ناراحت هستیم که ما مگر چه گناهی کردهایم که این خبیث را، این خبیثات را، این افراد بد را، این افراد پَست را در خواب خود دیدهایم، این علامت محبت ما است، این علامت این است که ما شما را دوست داریم؛ «أَتْمِمْ عَلَيْنَا نِعْمَتَكَ»(بحار الأنوار، ج ۹۵، ص ۲۲۳) نعمت خود را بر ما تمام کنید، یک سرسوزن از شما جدا نباشیم، یک سرسوزن چه در اخلاقیات خود، چه در صفای خود، چه در صمیمیت خود و چه در اعمال خود و عقاید خود یک سرسوزن از شما جدا نباشیم:
«يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِي لَنَا عِنْدَ اللَّهِ يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِي لَنَا عِنْدَ اللَّهِ يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِي لَنَا عِنْدَ اللَّهِ»
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
نسئلک اللهم و ندعوک بأعظم أسمائک و بمولانا صاحب الزمان یا الله یا الله یا الله یا الله اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم» خدایا فرج امام زمان ما را به عنوان عیدی برای ما الآن قرار بده. خدایا به آبروی خاندان عصمت و طهارت ما را از بهترین اصحاب و یاران امام عصر قرار بده. خدایا به آبروی خاندان عصمت این عید سعید را بر همهی ما مبارک قرار بده. مرضهای روحی ما شفا عنایت بفرما. خدایا ما را مشمول شفاعت فاطمهی زهرا سلام الله علیها قرار بده. اموات ما غریق رحمت بفرما. عاقبت ما ختم به خیر بفرما.
«و صلی الله علی سیدنا محمد و آله أجمعین»