درس پنجم از ۳۶ درس تزکیه نفس
دی ۱۲, ۱۳۸۲درس هفتم از ۳۶ درس تزکیه نفس
دی ۱۲, ۱۳۸۲
درس ششم از ۳۶ درس تزکیه نفس:
موضوع اصلی: معرفت
موضوع فرعی ۱: زلزله بم امتحان الهی
تاریخ:
۰۹ ذی القعدة الحرام ۱۴۲۴ هجری قمری
۱۲ دی ۱۳۸۲ هجری شمسی
2004/01/02 میلادی
فهرست موضوعات:
۱- قرآن و کلام ائمه اطهار علیهم السلام قطعی و جدا کننده حق از باطل است
۲- زلزله «بم» از آيات الهي بود
۳- «زلزله بم» از الطاف الهي به کشته شده ها بود
۴- خوشا به حال «شهداي» بم!
۵- «زلزله بم» امتحان بازماندگان حادثه است
۶- آنانكه در محدوده زلزله واقع نشدهاند نيز مشمول امتحان هستند
۷- اگر برادر مؤمني مشكلي داشت، يكي از اين سه كار را بايد ديگران در حق او انجام دهند
۸- زلزله بم را خداي تعالي بر اساس مهرباني و براي امتحان ما رساند
۹- هر چه ميتوانيد به زلزلهزدگان بم كمك كنيد
۱۰- نتيجه امتحان عقايد دوستان
۱۱- وجود مقدس حضرت سيدالشهداء عليه السلام و صحنه كربلاء بزرگترين الگو و امتحان بشريت است
۱۲- زلزله بم با معصيت مردم آنجا ارتباطي ندارد بلكه اين يك آيت و امتحان الهي بود
۱۳- ذكر مصيبت امام حسين عليه السلام و علت گريه بر آن حضرت
گزارش کوتاه این درس:
در این جلسه ابتدا حضرت استاد با توجه به یکی از آیات شریفه قران فرمودند: قرآن و کلام ائمه اطهار (علیهم السلام) یک کلام قطعی و جدا کننده حق از باطل میباشد و سپس به طور مفصل پیرامون «زلزله بم» صحبت کردند. چون بعد از وقوع زلزله و کشته شدن هزاران نفر از شیعیان آن شهر حرف های زیادی پیرامون این مسئله بود و لذا استاد عزیز برای اینکه افکار همه را در این مسئله در صراط مستقیم قرار بدهند؛ فرمودند: زلزله بم برای آنهایی که کشته شدهاند رحمت و لطف الهی است؛ زیرا همه آنها در حکم شهید هستند و تزکیه نفس میشوند و به بهشت میروند و برای بازماندگان آنها چون باید صبر کنند تا خدای تعالی رحمتش را بر آنها نازل کند؛ یک امتحان میباشد و همچنین برای بقیه مردم که در شهر دیگر هستند نیز امتحانی است از طرف خدای تعالی که میزان رقت قلب و انسانیت خود را در کمک به بازماندگان نشان دهند و همچنین همه بدانند که زندگی فقط همین دنیای چند روزه نیست و ما موجود ابدی هستیم و زندگی ادامه دارد و وقوع زلزله یک آیت و نشانه الهی و امتحانی برای مردم است و از طرف خدای تعالی میباشد و در پایان اشارهای به جریان کربلا کردند و فرمودند: درسی که باید ما بگیریم این است که تا آخرین قطره خون در راه کمالات خودمان و دیگران کوشا باشیم.
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ عَلَی آلِهِ آل الله لَاسِیَّمَا عَلَی بَقِیَّةِاللهِ رُوحِی وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِینَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَی اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِینَ مِنَ الْآنِ اِلَی قِیَامِ یَوْمِ الدِّینِ.
«أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ، وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ»(الطارق/۱۳-۱۴)
۱- قرآن و کلام ائمهی اطهار علیهم السلام قطعی و جدا کنندهی حق از باطل است
هفتهی گذشته دربارهی جدّی بودن جلساتمان و اینکه بحمدالله شما جدّی بودید و ما هم باید جدّی باشیم مطالبی عرض شد. این آیهی شریفه که دستورِ قرائت هفتهی گذشته است خیلی صریحاً عرایضِ هفتهی گذشتهی ما را تأیید کرده است و بلکه آنچه ما عرض کردهایم از همین آیهی مبارکه است.
قرآن و آنچه از معصومین صلواتالله علیهم اجمعین به ما رسیده است، قول فصل است، قطعی است، جداکنندهی از باطل است؛ حق را از باطل جدا میکند و علیبنابیطالب علیهالصلوةوالسلام که «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِی یَدُور حَیْثُ الدارَ»(بحار: ۱۰ / ۴۳۱، إعلامالوری: ۱۵۹)، به همهی ائمهعلیهم الصلوة و السلام بالاخص امام زمانمان روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء که هستند، همه اینطور هستند که کلامشان قطعی است، حق را از باطل جدا میکند، در بازوی راست حضرت ولیعصر موقع تولّد مکتوب بود: «جَاءَ الْحَقُّ»(إسراء/۸۱) «وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ»(طارق/۱۴)، نه خدا و نه پیغمبر و نه قرآن و نه ائمهی اطهار بالاخص حضرت بقیةالله ارواحنافداه، اینها هیچکدام شوخی نیستند. هزل به معنای مزاح و شوخی و سخنی است که انسان از واقعیّت حرف نمیزند؛ «وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ»، در آن روایت هم دارد که «لَا یَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِیمَانِ حَتَّی یَتْرُكَ الْكَذِبَ هَزْلَهُ وَ جِدَّهُ»(إرشادالقلوب: ١/١٧)، ایمان در دلِ انسان وارد نمیشود تا آنکه دروغ را ترک کند چه جدیاش را و چه شوخیاش را، بنابراین انشاءالله شوخی نیست، جدّی است، خود آنهایی که خوب امتحان ندادهاند و یا اهمیّت ندادهاند و یا نتوانستهاند خودشان را در این مدّت طولانی مهیّای برای تزکیهی نفس کنند، من از آنها تقاضا دارم که در جلسات ما شرکت نکنند و یا از این به بعد جدّی بگیرند.
۲- زلزلهی «بم» از آیات الهی بود
مسألهای که در روز جمعهی گذشته انجام شد و ما اطلاع نداشتیم و بعداً مطلّع شدیم، مسألهی زلزلهی بم بود. زلزلهای بسیار مهیب که در ایران ظاهراً سابقه نداشتهاست که حدود سی و پنج هزار جمعیّت را تا دیروز گفتند که دفن کردهاند، شهر به آن بزرگی با خاک یکسان شدهاست و مصیبت عظمایی برای مردم دنیا -نه مردم مسلمان و شیعه تنها- برای مردم دنیا بوجود آمده، ما این مصیبت بزرگ را به عموم مسلمانان، صاحبدردان -بنیآدم اعضاء یکدیگرند- و تمام مردمی که حسّ و وجدان دارند و بالاخص به پیشگاه مقدس حضرت بقیةالله ارواحنافداه تسلیت عرض میکنیم. امیدواریم این مسائل برای ما آیت باشد، آیات الهی طبعش این طور است، مثل قرآن است که قرآن، از خصوصیّات آن، این است که «شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ»، شفای روحِ مؤمن است، «و َنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ»(اسراء/۸۲)، و در مقابل «وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا»(الإسراء - ۸۲) برای ظالمین جز خسران وزیان و افکار ناصحیح چیزی نیست. یک عده از مردم، -چون سوال زیاد شد در هفتهی گذشته و بسیار مورد بحث و گفتگوی مردم واقع شد، یک عده- میگفتند این از عدالت پروردگار بهدور است(نستجیر بالله)؛
۳- «زلزلهی بم» از الطاف الهی بود به کشته شده ها
جمعی هم میگفتند تقدیر است و جمعی هم ممکن است بگویند: کار طبیعت است و ضمناً معتقد باشند که طبیعت خودش فعّال است و به خدا کاری ندارد! هر سه کلام غلط است. آنچه که مایهی توجیه صحیحی است که من در سؤالات اینترنتی هم مکرّر جواب دادهام این است که: ما دنیا را از اوّل تولّد خود تا وقت وفات خود میدانیم! یعنی خیال میکنیم دنیا همین چند روزی است که ما در آن زندگی میکنیم؛ غافل از آنکه حدوداً دوازده هزار سال ما بودهایم و بینهایت هم خواهیم بود. چند روزی که در دنیا هستیم؛ یک دنیایی است! ما در آن زندگی میکنیم و آمدهایم برای امتحان؛ این جمعی که در زلزله یا در تصادفات یا بطور ناگهانی میمیرند؛ به نظر من؛ از دیدِ ما زشت است! از دیدِ ما فاجعه است، وگرنه این جمع تا صد سال دیگر بهرحال میمُردند و از این دنیا میرفتند! اگر جمعی پشت یک دَری ایستاده باشند یا در جلسهی امتحانی نشسته باشند و منتظرِ امتحان باشند، معلّم بیاید دم دَر بگوید همهی شما قبول شدهاید برخیزید بروید بیرون! این چقدر خوب است! این لطف است، عنایت است، محبّت فرمودهاند؛ همه خوشحال از دَر بیرون میروند، همه نمرهی بیست گرفتهاند و به منزل خود می روند!
اگر ما دنیا را دار امتحان بدانیم و دنیا را جای گذر بدانیم و تنها دنیا، زندگی ما نباشد.
۴- خوشا به حال «شهدای» بم!
خوشا به حال اهالی بم که مُردند! خدایتعالی به سی و پنج هزار جمعیّت فرمود: بدون زحمت، بدون مرضهای سِل و سرطان و مدّتها در بستر خوابیدن و درد کشیدن و صبرکردن، شما؛ همهی شما نمرهتان بیست است و بروید! حتّی آن معصیتکار، در اینجا روایت دارد که معصیتکارها؛ اینها به منزلهی «شهید» از دنیا میروند! یعنی آن شخص تزکیهنشدهای که زیر آوار مانده است؛ آن شخص که معصیتکاری که زیر آوار ماندهاست؛ مؤمنی که زیر آوار مانده و کشتهشدهاست، اینها همهشان به منزلهی «شهید» هستند و از همان جا به مقرّ خود، که در عالَم برزخ، آسمان چهارم است و در قیامت هم، بهشت خُلد است میروند!
این بیعدالتی است؟ برای تویی که دل به این اتاقِ امتحان خوش کردهای، برای تویی که از روز اوّل خیال کردهای همین اتاقِ امتحان، اوّل زندگی تو است و آن بیرون رفتن، آخر زندگی تو است، چرا! برای تو مسأله فرق میکند!
خوب؛ اگر کسی غیر از این حرف را میزند یا معتقد به قیامت نیست! یا معتقد به روایات نیست، یا آنقدر نافهم است که میگوید: این شخص در دنیا بماند، این جوان حتّی در دنیا بماند، یک مدّتی با رنج و زحمت زندگی کند و بعد هم با درد و مرض بمیرد، این خیلی نادانی است؛ پس عدل الهی و لطف الهی توأم است.
اگر همین الان کرهی زمین -که یک وقت خواهد شد، منتها آن وقت ما نیستیم- «إِذَا زُلْزِلَتْ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا، وَأَخْرَجَتْ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا»(زلزله/۱-۲)، تمام مردم را خدا یکدفعه بکُشد و به بهشت ببرد؛ آیا مشکلی دارد؟!
ما که میرویم آنجا نگاه میکنیم، منظره برای ما بد است! آن هم باز روی همین حساب.
من چندی قبل، در راه قم به تهران یا از تهران به قم میآمدم، یک ماشینی تصادف کرده بود چند تا جنازه وسط جاده افتاده بود، خونی هم رفته بود، گفتم: خوشا به حال آنها! این چند نفری که مُردهاند الان رفتهاند به عالم بالا و دیگر درد و مرض و رنج و امثال اینها را در بیمارستان و اینها نداشتهاند! بالاخره اینها مُردنی هستند؛ این یک بحث دربارهی مُردگان بود.
۵- «زلزلهی بم» امتحان بازماندگان حادثه است
دو دسته باقی میمانند، یک دسته کسانی هستند که بازماندگان همان زلزله هستند یا مجروحین آن زلزله هستند، اینها هم، -خانهی امتحان است!- اینها هم دارند امتحان خود را میدهند، «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنْ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنْ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرْ الصَّابِرِینَ»، ای کسی که در بم پدر تو، مادر تو، فرزندتو، زن تو، همه زیر آوار ماندهاند و مُردهاند، اگر صبر کردی؛ تحمّل کردی؛ جزء خاسرین نبودی خدا به تو بشارت داده: «وَبَشِّرْ الصَّابِرِینَ، الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» ما هم باید برویم، ما هم به سوی آنها خواهیم رسید.
منتها ما را خدا آن قدر لیاقت نداد که باصطلاح مثل آنها بدون درد و مرض برویم ولی به آنها لیاقت داد، حالا تو صبر کن؛ اگر صابر باشی، «الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»، ما مال خدا هستیم، مال این دنیا نیستیم، ما مال پروردگاری هستیم که یک سر سوزن ظلم در ذاتِ مقدّس او وجود ندارد، رحمان است، رحیم است، رئوف است، مهربان است، ما مال او هستیم، وَ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ، چقدر خوب است که انسان خدا را بشناسد همانطوری که شما بحمدالله در این امتحانات نشان دادید که خدا را شناختهاید و بسوی او هر چه زودتر برگردید؛ «إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ، أُوْلَئِکَ»، این قسمت آن مهم است؛ عجیب است! یکی خدا به پیغمبراکرم آن رحمتِ خاصّهای را که برای شما عرض کردم نازل میکند؛ یکی بر مؤمنین بسیار فوقالعاده و بر ائمّهی اطهار و آل پیغمبر و یکی هم بر این صابر! ای آقایی که در بم همهی بستگان خود را از دست دادهای، خودت هم مجروح در بیمارستان بستری شدهای، صلوات خدا در کنار پیغمبر و آل پیغمبر بر تو باد، «أُوْلَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ»(بقره/۱۵۵-۱۵۷)، مهربانی خدا هم پشت سر آن هست؛ «وَأُوْلَئِکَ هُمْ الْمُفْلِحُونَ»(بحار:۳۶/۲۱۹،صراط مستقیم:۲/۱۴۶)، آن «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»(مؤمنون/۱)، «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا»(شمس/۹)، همهی اینها مال تو است، اینجا هم که بیعدالتی نشده است! یک جلسهی امتحانی خدا قرار دادهاست؛ درنهایت یک ماه، دو ماه اینها مجروح هستند، مریض هستند، ناراحت هستند، صبر کردهاند، صلوات خدا بر آنها باد، رحمت خدا بر آنها باد؛ رستگاری مال آنها است. اینجا هم که مسألهای نیست!
۶- آنانکه در محدوده زلزله واقع نشدهاند نیز مشمول امتحان هستند
باقی میماند: ما که خارج از صحنه هستیم؛ در قم، در تهران، در مشهد زندگی میکنیم برای ما چقدر خوب است و برای ما چقدر امتحان است.
اوّلاً ببینند چه کسی رقّت قلب دارد و چهکسی به این بیچارگانی که در بیمارستانها افتادهاند مهربانی میکند و چه افرادی بیاعتنا هستند، چه اشخاصی را از خواب غفلت بیدار میکند، چه کسانی متوجّه عالم آخرت میشوند و چه اشخاصی ممکن است در این دنیا به هیچ وجه نه از مالخود در راه اینها بگذرند نه از جانخود، نه از کمکخود؛ اینهم برای ما امتحان است؛ برای ما مردم؛ یک عدّه توانستند به عنوان پزشک بروند، یک عدّه در بیمارستانها آنها را پذیرایی کردند، یک عدّه پول دادهاند، یک عدّه هم غصّهی آنها را خوردهاند، یک عدّه هم دعا کردهاند.
۷- اگر برادر مؤمنی مشکلی داشت، یکی از این سه کار را باید دیگران در حق او انجام دهند
چون روایت دارد که اگر برادر مؤمن تو مشکلی داشت؛ از سه تا کار، یک کار را حتماً بکن؛ خوب دقّت کنید حواس شما پرت نشود؛ اگر میتوانی مشکل او را خودت حلّ کن، مثلاً یک بدهکاریی دارد، آمدهاند میخواهند او را بگیرند ببرند، شما پول داری به او بده، مشکل او را حل کن و بیا این طرف و یک وقت هست که: نه؛ این مشکل را تو نمیتوانی حل کنی یعنی پول نداری، رفیقی داری پولدار، او میتواند؛ برو آبرویت را بگذار، از او تقاضا کن بیاید مشکل این برادر مؤمنت را حل کند؛ رفیق پولداری هم نداری و آبرویی هم پیش آنها نداری! نصفشب بلند شو؛ دست به دعا بردار بگو خدایا مشکل این دوستم را حلّ کن! اگر از این سه موضوع خارج شدی، تو انسان نیستی! امتحانت را بد دادهای! باصطلاح ما رفوزههستی!
خوب برای ما هم همینطور است: شماها نیز یقیناً یکی از این سه موضوع خارج نبودهاید. یا دل شما سوخته است، برای آنها دعا کردهاید؛ یا اینکه پولی داشتهاید برای آنها فرستادهاید و گرفتاریهای آنها را رفع کردهاید و یا اینکه برای آنها دعا کردهاید، من فکر میکنم هرکس از این سه موضوع خارج بشود از اعضاء بنیآدم نیست! حالا سعدی میگوید:
بنی آدم اعضاء یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
ولی امام صادق کاملتر از این گفته، صحیحتر از این فرمودهاست. فرموده: مؤمنین، همکیشان اعضاء یکدیگرند؛ چون هیچوقت مثل شمر و یزید، عضوِ بدن ما نبودهاند! اگر هم باشند مثل غدّهی سرطانی هستند! باید آنها را بُرید و آنها را دور انداخت، ولی مؤمنین اعضاء یکدیگرند، چو عضوی بدرد آورد روزگار؛
۸- زلزله بم را خدای تعالی بر اساس مهربانی و برای امتحان ما رساند
روزگار هم خدا است و برای امتحان! «لا تسبّوا الدهر»، روایت است: به دهر هیچ وقت فحش ندهید! طبیعتِ خشمگینِ... نمیدانم!.. بیرحم؛ همهی اینها غلط است، بنشینید فکر کنید! «لَاتَسُبُّوا الدَّهْرَ فَاِنَّ الدَّهْرَ هُوَ اللّهُ»(جامع الاخبار: ۱۶۰، بحار: ۵۷ / ۹)، این دهر که کاری نمیکند! دهر همان خدا است! نه اینکه بهاصطلاح، این جسم فیزیکی آن؛ خدا باشد نه، کار دهر که شما فکر میکنید مال دهر است! این همان خدا است.
من با صراحت عرض میکنم: خدا زلزلهی بم را رساند و مهربانی کرد و امتحانِ خوبی برای همه بود و انشاءالله امیدواریم که همهی ماها متوجّه این معنا باشیم و امیدوارم ذات مقدّس پروردگار این آیاتخود را، -چون زلزله یکی از آیات الهی است، از نشانههای الهی است، لذا نماز آیات آن واجب است، پروردگار متعال، این آیات خود را- برای ما شفا و رحمت قرار بدهد و دلهای ما شفا پیدا کند و جزو ظالمینی نباشیم که «وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا»(اسراء/۸۲)، خسارت برداریم.
۹- هر چه میتوانید به زلزلهزدگان بم کمک کنید
این هفته میخواستم دربارهی استقامت صحبت کنم و انشاءالله کامل و تمام آن را از هفتهی آینده شروع میکنیم، دوستانی که مایل به کمکهای مالی هستند، اینها یا خودشان به یک وسیلهی صحیحی به زلزلهزدگان که شاید یکسال و یا سالها طول بکشد تا اینها به وضع اوّل خود برگردند برسانند و کمک کنند و فکر نکنند که: به ما زلزله وارد نشدهاست! فرض کنند زلزلهای آمده و خانه و هر چه داشتند خراب کردهاست و دیگر چیزی ندارند! هر چه میتواند، هر کس در هر موقعیتی کمک کنند و اگر نمیتوانند انشاءالله در نیمههای شب برای شفای مجروحین، برای غفران گذشتگان و برای آنهایی که بیسرپرست شدهاند دعا کنند.
۱۰- نتیجه امتحان عقاید دوستان
مسألهی پاسخ امتحانات: امتحانات همانطوری که قبلاً عرض کردم، به شماها پاسخ داده نمیشود؛ امتحان برای این است که دو کار انجام بشود: یعنی در مدرسهها هم که امتحان میکنند یا برای این است که معلّم بفهمد که این شخص درس خوانده یا نه و یا برای این است که به طرف بفهمانند که تو درس خواندهای یا نه!
امتحانات پروردگار از این قبیل است: به طرف میخواهند بفهمانند که تو خوب درس خواندهای یا نه! ولی امتحان ما برای این است که ما بفهمیم. به شما کاری نداریم! خودتان میدانید. یک روزی میرسد که آنهایی که نخواندند و ننوشتند و نفهمیدند؛ آنها پشیمان میشوند! آن قدر هم پشیمانی آن سخت است که از نمرهی صفر که هیچ؛ پنجاه درجه زیر صفر هم که الان من به شما بدهم به شما سختتر میگذرد! پس چرا من شما را محزون کنم؟! یک عدّه هستند ننوشتهاند یا مثلاً توجهی نکردهاند یا از سر باز کردهاند اینها را خوب؛ ما میشناسیم!
یک عدّه هم هستند که نه، خوب زحمت کشیدهاند. -و اکثر دوستان بحمدالله- این را به شما بشارت بدهم و به خودم و به دوستانی که اینها در امتحانات زحماتی کشیدهاند ، شما حدوداً حساب کنید. حدوداً، از روی حدس، سه هزار جمعیّت، چهل سه هزار؛ باید نوشتههایشان بررسی بشود، حتّی یکی از دوستان از شدتیکه زحمتکشید یکمقداری حالش هم بههم خورد، دوستان زحمت میکشند؛ شما این دوستان را انشاءالله خوشحال کردید و اکثر دوستان بحمدالله خوب نوشتهاند، مطالب را فهمیدهاند، بعضیها نفهمیدهاند.
دیروز یک نفر را به من معرّفی میکردند که این آقا یک مسائلی را از دیگران یاد گرفته است و میخواهد آنها را به خوردِ ما بدهد که من خیلی متأسف شدم گفتم او را کنار بگذارید!
این خودخواهی نیست که فکر کنید میگویم هر چه من گفتهام همانها را باید شما جواب بدهید! این یک رسم و روشی است که در تمام دانشگاهها، در مدارس، در همه جا هست که آنچه من از شما امتحان میگیرم شما باید جواب بدهید و لذا بعضیها هم از بعضیاز شنیدههای خود استفاده کردهاند؛ از بعضی از گفتههای دیگران استفاده کردهاند، بعضیها رونویس کردهاند که آنها را گفتم قبول کنید، بهخاطراینکه ما میخواهیم چیز بفهمد؛ حالا نوشته لابد فهمیده! از دیگری رونویسی کردهاند؛ بعضیها سواد نداشتند ولی فهمیدهاند! بهرحال این هم مربوط به امتحانات و لذا ما به شماها جوابی نمیگوییم، تلفن هم نکنید. اگر نمرهی شما بیست باشد با آن کسی که نمرهاش صفر است برای خود امتحاندهنده هیچ مفید نیست که بپرسد یا نپرسد. بعضیها هم حالا میخواهند شکستهنفسی کنند میگویند ما حتماً نمرهمان صفر است، آن هم باز بیخود است و انشاءالله همه؛ خوب؛ آنهایی هم که حتّی ننوشتهاند، آنهایی هم که خوب ننوشتهاند باز ما به آنها امیدوار هستیم. در آینده در همین جلسات انشاءالله درست میشوند، منتها مشکل است، اگر برای آنها ممکن هست این نوارهای سال گذشته را گوش بدهند و اشتباهات خود را رفع کنند، اشکالات خود را برطرف کنند و انشاءالله جدّی بگیرند اگر میخواهید انشاءالله با ما در دنیا باشید، در آخرت هم با خاندان عصمت و طهارت باشید چون در آخرت ممکن است بین ما و شما خدا جدایی بیندازد چون روایت دارد که خیلی افراد هستند که مردم را نصحیت میکنند، به راه راست هدایت میکنند، خودشان در جهنّم میافتند، یک وقت اگر اینطوری شد شماها با خاندان عصمت و طهارت باشید و امیدواریم ما هم به صدقهی سر شماها انشاءالله، ما را عفو کنند، بپذیرند، ما را قبول کنند و در کنار شما در قیامت و عالم برزخ و بهشت باشیم.
۱۱- وجود مقدس حضرت سیدالشهداء علیه السلام و صحنه کربلاء بزرگترین الگو و امتحان بشریت است
امروز روز هفتم درگذشتِ مردمِ بم است، ما هم چون تا وسط راه تهران از قبل از آفتاب رفتیم که برویم تهران.
متأسفانه از جهتی، خوشبختانه از جهتی، راه برف بود و حرکت با کُندی انجام میشد و ممکن بود به آن جلسه نرسیم. از ایشان تقاضا کردیم که برگردند و اقلاً به این جلسه برسیم و لذا یک مقدار احساس خستگی بیشتری میکنم و امیدوارم که همین اندازه از عرایض -چون مسألهی زلزله و توجیهِ، -نه توجیه تحمیلی- واقعی زلزله برای اکثر دوستان مشکل بود، خواستم این مطلب را عرض کرده باشم و حتی اگر کسی ایرادی، اعتراضی به این عرایض دارد میتواند به من بگوید و غیر از آنچه عرض شد، من فکر میکنم برای عقلِ سلیم محال است که چیز دیگری پیش بیاید.
خدا این جمع را رحمت کند بهعلاوه در رأس زندگی ما، جریان حضرت ابیعبداللهالحسین را گذاشتهاند، حضرت سیّدالشهداء علیه الصلوة و السلام چون امام است باید مرگ و زندگیاش قولاً و عملاً امامت داشته باشد، حضرت سیّدالشهداء علیه الصلوة و السلام اگر مثلاً نستجیربالله در بستر مرضی میافتاد و مدّتها در بیمارستان و امثال اینها بود و بعد فوت میشد، امامت نداشت؛ یعنی مرگ او امامت نداشت! ولی وقتی آمد به کربلا، برای مبارزه با ظلم و در آنجا کشته شد، شهادت او، برای تمام مردم دنیا امامت دارد؛ یعنی تا آخرین قطرهی خونخود در راه رسیدن به کمالاتِ خودتان و دیگران کوشا باشید؛ حضرت سیّدالشهداء و اصحاب محترمش همه در یک نصف روز شهید شدند! در شب عاشورا آن صحابی با آن صحابی دیگر از اصحاب حضرت سیدالشهداء هستند، شوخی میکند، ایشان میگوید: مگر امشب شب شوخی است؟ میگوید: من در عمرم اهل شوخی نبودم ولی امشب که میدانم فرداشب در آغوش حورالعین هستم، فردا شب در کنار پیغمبر هستم، -اینها را از خودم توضیح میدهم- فرداشب که با همهی رحمت پروردگار روبرو هستم خوشم. انسان بداند که فردا میخواهند ببرند او را به یک جایی که بسیار به او خوش میگذرد، از شبش خوشحال است. اصحاب سیّدالشهداء شهید شدند، همهی آنها کشته شدند، گریهی ما برای این است که چرا باید امّت یک چنین توهینی به مقام مقدّس یک چنین کسانی بکنند؟ این مصیبت ما است و حضرت زینب و اُسرایی که در آن محیط باقی ماندند و جزو آنها بودند برای آنها هم آن «صبر و تحمل» امتحان بزرگی بود که آنها را به مقامی رسانده است که امام سجّاد دربارهی زینب کبری یا دربارهی همهی شهداء، حالا دربارهی زینب کبری هر چه بفرماید ممکن است مسألهی دیگری هم دخالت داشته باشد؛ امّا شهدایی بودند که شب عاشورا مسلمان شدند! امام میآید میگوید: «بِاَبِی اَنْتُمْ وَ اُمِّی»، پدر و مادرم بهقربانتان! تا روز قیامت باید همهی مردم بروند بگویند: «اَلسَّلامُ عَلَیکم یَا اَوْلِیَاءَ اللّهِ وَ اَحِبَّاءَهُ»(بحار: ۹۸ / ۲۰۰، مصباح المتهجد: ۷۲)، این لقب را امام به اینها دادهاست! در مقابل حرّبنیزید معصیتکاری که آمده توبه کرده است؛ بروید بگویید: «السلام علیک یا ولیّ الله»، اینها شهدایی بودند که همهی شهداء آرزو دارند که با شهدای کربلا محشور شوند. آنهایی هم که باقی ماندند مثل حضرت زینب، سایر اُسراء، اینها صبرشان، تحملآنها آنچنان جالب بود که حضرت زینب سلاماللهعلیها، به ابنزیاد وقتی که ابنزیاد سرزنش میکند: دیدی خدا با شما چه کرد؟ حضرت فرمود: «مَا رَأَیْتُ مِنَ الله اِلاَّ جَمِیلاً»(بحار: ۴۵ / ۱۱۵، لهوف: ۱۶۰، مثیر الاحزان: ۹۰)، من جز خوبی از خدا چیزی ندیدم! ببینید معرفت در چه حدّی است؟ و برای مردم دنیا، تا روز قیامت، تا زمانیکه حضرت بقیةالله ارواحنافداه ظهور کند، تا روز قیامت، لااقل قیامت صغری، برای مردم دنیا امتحان است که چهکسی در مقابل این مصیبت اشک میریزد و چهکسی عبرت میگیرد و چه اشخاصی به این مصیبت بیاعتنا هستند و عبرت نمیگیرند، «وَ جَعَلَکَ وَ أَبَاکَ وَ جَدَّکَ وَ أَخَاکَ وَ بَنیکَ عِبْرَةً لِأُولِی الْأَلبْاَبِ»(بحار: ۹۷ / ۲۸۷)، چه شخصی مغز دارد؟ چه کسی عقل دارد که از این جریان کربلا عبرت بگیرد؟
نمیشود تشبیه دقیقی کرد وگرنه تمام جریان کربلا را اگر کسی دقّت کند و قبول داشته باشد: عیناً جریان همین زلزله است و کشتهشدهها به منزلهی شهداء! -چون روایت دارد من و مرتب کلمهی شهداء را میگویم-
۱۲- زلزلهی بم با معصیت مردم آنجا ارتباطی ندارد بلکه این یک آیت و امتحان الهی بود
نگویید: در اثر گناه زیاد! بوده است. گناهکار در دنیا زیاد است، هیچ وقت این شهداء را به عنوان اینکه معصیت کردهاند و خدا بر ایشان بلا نازل کرد؛ این حرف را نزنید؛ اینها حرفهای درستی نیست. در این ایران خودمان، شهرهایی است که صد برابر آنها گناه میکنند، گناهکار در بم به منزلهی شهید؛ اگر زیر آوار کشته شده باشد؛ قرار میگیرد. این توهین را نکنید.
ما یک وقتی که در زلزلهی طبس و فردوس و گناباد، رفته بودیم همین حرف را میزدند؛ «آخر اینها چه گناهی کردهاند!؟» تو چه گناهی کردهای که در این دنیا هنوز باید بمانی امتحان بدهی؟! آنها که گناهی ندارد؛ گناه هم داشته باشند، با همین، کار درست شد، به منزلهی شهید هستند و آنهایی هم که در بیمارستان هستند، زخمی هستند، بازماندگان آنها دیگر درنهایت مانند زینب کبری و امالکلثوم و سایر بازماندگان حضرت ابیعبداللّه الحسین؛ بلاتشبیه هستند چون آنها خیلی مقامشان بالاتر بود و ماها هم ببینیم حالا در مقابل این مصیبت چه میکنیم؟ کفّار و مشرکین و غیرمسلمان از خارج برای اینها کمک میفرستند فقط به خاطر اینکه اینها انسان هستند. ما؛ هم انسان هستیم هم مسلمان هستیم هم شیعه هستیم، هم در مملکت ما این جریان واقع شده است، اگر آنها یک برابر میفرستند، ما باید چهاربرابر بفرستیم و امیدوارم انشاءالله همهی ماموفق به کمکهای واقعی و امتحانخود انشاءالله در این امتحانی که پیش آمد، در امتحانِ الهی که به اسم زلزله پیش آمد انشاءالله موفق باشیم و مصیبت ابیعبدالله الحسین را بالاترین مصیبتها بدانیم.
۱۳- ذکر مصیبت امام حسین علیه السلام و علت گریه بر آن حضرت
فرمود: «یَا ابْنَ شَبِیبٍ اِنْ کُنْتَ بَاکیاً لِشَیْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ»(عیون: ۱/ ۲۹۹، امالی صدوق: ۱۲۹، بحار: ۹۸/۱۰۲)، چرا؟ نه اینکه به خاطر این باشد که حضرت سیّدالشهداء زیاد مجروح شده بود، کسانی بودند که بیشتر از آن مجروح بودند؛ به خاطر اینکه این بشر؛ این بشر؛ برای او خدای تعالی مَثَل خودش را فرستادهاست. مسیحیها میگویند: فرزند خود را فرستاده است، ما نمیگوییم فرزند، مَثَل اعلای خودش را فرستاده است؛ چون فرزند گاهی ناخلف است؛ گاهی درست است! این توهین به پروردگار است که بگوییم فرزند! لذا خدایتعالی میفرماید این حرف را نگویید؛ امّا مَثَل اعلای الهی، آن شخصی که همهی صفات الهی در وجود مقدس او هست، اینرا فرستاده است که ماها را هدایت کند؛ ما علاوه بر آن که به حرفهایش گوش نمیدهیم؛ علاوه بر آن که راه و روش او را انتخاب نمیکنیم! علاوهبراین آن را با آن وضع بکُشیم و بین دو نهر آب با لبهای تشنه او را شهید کنیم و حتّی به طفل شیرخوار او هم رحم نکنیم و زن و فرزندش را اسیر کنیم! باید برای این گریه کرد.
نسئلک اللهم و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحب الزمان یا الله و یاالله یا الله و یا الله و یا الله و یا الله یا الله، یا رحمن یا رحیم، یا غیاث المستغیثین، یا حبیب قلوب العارفین، یا ربّاه، یا سیّداه عجل لولیک الفرج و العافیة والنصر و مد فی عمره الشریف و زَیِّن الارض بطول بقائه
خدایا همهی ما را از یاران خوب امام زمان قرار بده،
خدایا شهدای بم را با شهدای کربلا محشور بفرما،
بازماندگان آنها را صبر و اجر جزیل مرحمت بفرما،
خدایا ما را هم در این امتحان، به آبروی امام زمانمان سرفراز قرار بده،
خدایا به آبروی آقای ما حجةابنالحسن گرفتاریهای مسلمین برطرف بفرما، اموات ما را غریق رحمت بفرما، مرضهای روحی ما را شفا مرحمت بفرما، مریضهای منظور شفای كامل مرحمت بفرما، امواتمان، شهدای ما، امام راحل ما غریق رحمت بفرما،
عاقبت ما را ختم بخیر بفرما،
و عجل فی فرج مولانا.