درس دهم از ۳۶ درس تزکیه نفس
بهمن ۱۷, ۱۳۸۲درس دوازدهم از ۳۶ درس تزکیه نفس
بهمن ۱۷, ۱۳۸۲
درس یازدهم از ۳۶ درس تزکیه نفس:
موضوع اصلی: تزکیه نفس
موضوع فرعی ۱: استقامت
موضوع فرعی ۲: نترسیدن از غیر خدا - خطر شیطان انسی و جنی
تاریخ:
۱۴ ذی الحجة الحرام ۱۴۲۴ هجری قمری
۱۷ بهمن ۱۳۸۲ هجری شمسی
2004/02/06 میلادی
فهرست موضوعات:
۱- نترسیدن از غیر خدا
۲- چرا ما نبايد ازغير از خدا بترسيم؟
۳- جدی گرفتن شیطان و فهمیدن رذایل و افکار شیطانی
۴- ارزش هدایت دیگران
۵- صفات رذیله کبر و ناشکری از ناحیه شیطان است
۶- خطر اغوای شیطان برای همه جز مخلَصین
۷- فعالیت شیطان برای نخواندن نماز شب
۸- مکر و فعالیت شیطان در انجام محرمات و مکروهات
۹- نتیجه یقین و عدم یقین به آخرت
۱۰- عدم تسلط شیطان بر بندگان رسمی خدای تعالی
۱۱- شیطان جنی موذی و وسوسه کننده و غیر موذی و شیاطین انسی
۱۲- راه محافظت از شر شیطان جنی و انسی
۱۳- شق القمر
۱۴- ذکر مصیبت حضرت ابالفضل علیه السلام
گزارش کوتاه این درس:
در این جلسه حضرت استاد پیرامون رکن چهارم از ارکان استقامت یعنی نترسیدن از غیر خدا برای سالکین الی الله مطالبی را بیان کردند و فرمودند: شما نباید از غیر خدا هرچه باشد؛ یعنی مردم، دشمنان، اجنه، شیاطین، عوامل طبیعی و غیر طبیعی بترسید؛ زیرا همه چیزهایی که در دنیا و یا آخرت هست، یا تحت فرمان خدا هستند و یا نیستند، اگر تحت فرمان خدا باشند که بندگیشان را میکنند و به شما آسیبی نمیزنند و اگر تحت فرمان خدا نباشند، مثل شیاطین بدون اذن الهی نمیتوانند به شما آسیبی وارد کنند و سپس به طور مفصل درباره شناخت شیطان و برنامه های او مطالبی را طبق آیات قرآن و روایات بیان کردند و فرمودند: شیطان را جدی بگیرید؛ زیرا در محضر خدای تعالی با تکبر و ناشکری قسم خورده که همه را اغواء کند، مگر بندگان خالص خدا و سپس مطالبی درباره اقسام اجنه (موذی و غیر موذی) توضیح داده و فرمودند: کسانی که مراحل تزکیه نفس را طی کنند و بنده خدا شوند؛ شیطان تسلطی بر آنها ندارد و برای در امان ماندن از شیاطین انسی نیز میتوانید؛ چهار سورهای که در اول آن قل هست را بخوانید و در پایان با توسلی به حضرت اباالفضل (علیه السلام) مجلس پایان یافت.
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
الحمدلله والصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله آلاللّه لاسیما علی بقیة الله روحی وارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.
«اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم، وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا» (جن/۱۶).
۱- نترسیدن از غیر خدا
در هفتههای گذشته دربارهی استقامت؛ که اساسِ سیرالیاللّه است و مقدمهی جهاد با نفس و بندگی خداست به بعضی از ارکانش اشاره کردم. خیلی مایلم دوستانِ عزیزم دقّت کنند آنچه را که در این هفتهها در این موضوع عرض میکنم عمل کنند. و در پایان هر مرحلهای که توضیح میدهم آنهایی که این مرحله را پیمودهاند و در خودشان ایجاد کردهاند باید امتحان بدهند و در مرحلهی بعدی وارد شوند. ارکان استقامت صبر بود و اعتماد به خدا و چون چهار رکن دارد طبعاً یکی دو هفتهی دیگر دربارهی این ارکانی که باقی مانده و اکثرتان جسته گریخته شنیدهاید ولی باید باز هم بشنوید و روی اینها عمل کنید و کار کنید با جمیع خصوصیاتش از آیات شریفهی قرآن و روایات مطالبی عرض میکنم؛ یکی دیگر از ارکانِ استقامت که اگر وجود نداشته باشد انسان طبعاً نمیتواند در راهی که خدایتعالی در قرآن بیان فرموده: وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ ، از آن آب غدقی که وعده فرموده است در این آیهی شریفه بنوشد، حکمتالهی در دلش سرازیر شود و آن رکنی که امروز مورد بحث است، نترسیدن از هیچچیز جز خداست. خدایتعالی در قرآن میفرماید: «فلا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ کنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» (آلعمران/۱۷۵)، از هیچکس، از مردم، دشمنانتان، عواملطبیعی- که سهل است- از مردمان عاقل، از شیاطین، از اجنّه، اینها که عاقلند و با فکر ممکن است کاری انجام بدهند نترسید، از حیوانات که عاقل نیستند و فکری دربارهی اذیت شما نمیکنند بطریق اولی و از عواملطبیعی که نه عقل و نه شعور و نه فکر دارند باز به طریق اولی نباید بترسید، تنها ترستان از خدا باشد، معنای ترس از خدا را امروز انشاءالله برایتان عرض میکنم.
۲- چرا ما نباید ازغیر از خدا بترسیم؟
و -مقدمتاً- چرا ما نباید از غیر خدا بترسیم. آنچه در کرهی زمین هست و حتّی آنچه که در آخرت و برزخ و قیامت و بهشت و جهنّم هست یا تحت فرمان خدا هستند و یا نیستند، آنهایی که تحت فرمان خدا هستند که کاری غیر از آنچه خدا فرموده نمیکنند، اگر از آنها هم بخواهیم بترسیم در حقیقت برگشتش به خداست، امّا آنهایی که تحت فرمان پروردگار نیستند، اینها به دو بخش تقسیم میشوند یعنی عقلای آنها، مفکرین آنها، به دو بخش تقسیم میشوند: یک بخش شیاطین هستند چه انسی باشند و چه جنّی و یک بخش مردمانی هستند که اینها اذیت میکنند و ناراحتیهایی برای منافع خودشان به وجود بیاورند، این بخش افرادی هستند که تحتِ فرمان پروردگار نیستند، خدایتعالی این افراد را معرّفی کرده اگر طبق معرّفی پروردگار عمل کنیم انشاءالله از شرّ آنها محفوظیم و هیچ ترسی از آنها نداریم.
۳- جدی گرفتن شیطان و فهمیدن رذائل و افکار شیطان
اوّل کسی که در عالَم معرفی شد به عنوان دشمن ما و اغواکنندهی ما شیطان بود، این شیطان جدّی است آقایان! در قصّهها تصوّرش نکنید، من خوب میخواهم معرّفیش کنم که او را وجدان کنید، خدا رحمت کند استادم را، به من میگفت هر وقت شیطان را شناختی بدان که میخواهی خدا را بشناسی، شیطان یک سرگذشتی دارد که همان سرگذشتش کاملاً انسان را به حقیقتش راهنمایی میکند. روزی که خدایتعالی حضرت آدم را خلق کرد، «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کلَّهَا» (بقره/۳۱)، همهی نامها و نشانیها و معارف را به حضرت آدم تعلیم فرمود به ملائکه گفت: «اسْجُدُوا لِآدَمَ» (بقره/۳۴)، -حالا شیطان قبلش که بود و چه بود- و بحثهای مختلفی بین فلاسفه و بین آنهایی که اهل قرآنند هست، من به گفتار آنها کار ندارم. خدا خودش در قرآن شیطان را معرّفی کرده، اوّلاً: «کانَ مِنْ الْجِنِّ» (کهف/۵۰)، از اجنّه بود، از طایفه جنّ بود، جنّ هم از آتش خلق شده، «خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ» (رحمن/ ۱۵)، در سورهی رحمان است، پس شیطان را خدا از آتش بدنش را خلق کرده و طبعاً گاهی اگر انسان اهل تزکیهنفس نباشد تحت تأثیر بدنش واقع میشود. شیطان آتشین مزاج است، در میان ملائکه که از نور خلق شدهاند از نظر ظاهر فرقی نداشت، امّا آن وقتیکه خدایتعالی به او فرمود، به همهی ملائکه که این هم در میان ملائکه بود و از باب تغلیب این امرالهی شامل حال او هم شد نه اینکه بعضی فکر کنند که خدا به ملائکه گفت به شیطان که از جنّ بود نگفت، نه! مثالش خیلی واضح است که اگر مثلاً یک جمعیتی باشند یکی دو نفر فرض کنید از خارج غریبه وارد این جمعیت شده، حق ندارند آن یکی دو نفر وضع را، نظم را بهم بزنند، بهم زدند کار اشتباهی کردهاند مثلاً ما میگوییم همهی تهرانیها بنشینند، یا اصلاً به فارسی میگوییم بنشینید، یکی دو نفر آن وسط با اینکه زبان ما را میفهمند از خارج آمدهاند این یکی دو نفر بگویند که با ما نبود و وسط جلسه بلند شوند و نظم را بهم بزنند، اطاعت نکنند همه به آنها اعتراض میکنید که چرا شما ننشستید؟ اگر بگویند به ما نگفت شما به آنها اعتراض میکنید که این مجلس را همه را گفته، شما را هم باصطلاح علمی از باب تغلیب شامل میشود لذا پروردگار متعال به ملائکه فرمود: «اسْجُدُوا لِآدَمَ»، شیطان هم مدّتها در میان ملائکه عبادت میکرد، تحت فرمان پروردگار بود، حرفها را گوش میداد ولی یکی از صفاترذیله که انشاءالله اگر کوشش کنید و مراحل تزکیهنفس را خوب بگذرانید این صفت در شما نخواهد بود و نباید باشد، یک صفترذیله ظاهراً، که خدا نام میبرد، «اسْتکبَرت» (ص/۷۵)، تکبّر، اظهار هم کرد و عرض کرد به پروردگار، «خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ» (اعراف/۱۲)، من را از آتش خلق کردی، آتش اهمیّتش بیشتر است و او را از خاک و گِل خلق کرده ای، چرا من به او سجده کنم او به من سجده نکند؟ –اینجا بود که- به همهتان توصیه میکنم، جدّی هم عرض میکنم؛ که امتیازات ظاهری هیچگاه شما را تحت تأثیر قرار ندهد، لازم نباشد که هر کس میخواهد بر شما حکومت کند به شما حرف نافذی بزند باید حتماً لباس مرتبی داشته باشد، محاسن بلندی داشته باشد یا در رشته ما عمامهی بزرگی داشته باشد، نه! باید فهم خوبی داشته باشد، علم خوبی داشته باشد، از او بشود استفاده کرد، خدا آدم را به خاطر «وَعلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کلَّهَا» امتیاز داد. بر ملائکه آن وقتیکه فرمود به او، به ملائکه وقتی که حضرت آدم اسماء را بیان کرد، علمش را ظاهر کرد ملائکه گفتند ما چیزی بلد نیستیم آنچه را که تو یاد دادی ما بلدیم، شیطان اینجا اشتباهِ عمیقی کرد آمد روی جنبههای ظاهری این از گِل است من از آتشم، این سیاهپوست است من سفیدپوستم، این زن است من مَردم، این خوشگل است- مثلاً- و من بدگل ! یا به عکس! امتیاز نیست، پیغمبراکرم فرمود: «لافَخر للعَرب علی العجم و لا للابیض علی الاسود الاّ بتقوی اللّه»، تقوا داشته باش امتیاز داری، علم داشته باش امتیاز داری، انسان باش امتیاز داری، اینها مایهی امتیاز است. اینجا تکبّر کرد، در نمازهای جماعت بزرگی که -مثلاً- مثل نمازجمعهها اگر همه به سجده باشند یک نفر نشسته باشد یا ایستاده باشد خیلی جلب توجّه میکند، من و شما و تمام مردمی که از نسل حضرت آدم تا روز قیامت میآیند و گذشتهاند همهی ما کنار حضرت آدم ایستاده بودیم، نگاه به این جمعیت میکردیم که اینها بر پدر ما به خاطر علمش، به خاطر دانشش، به خاطر معرفتش این همه ملائکه افتادهاند به سجده امّا یک سیاهی آن وسط، یک موجودی آن وسط سرپا ایستاده یا لااقل نشسته! همهی ما متوجّه او شدیم، نگویید کِی؟ ما یادمان نیست، خیلی چیزها یادتان نیست ولی در فطرتتان گذاشته شده، در فطرت همهی شما این معنا هست که کسی که بخواهد شما را اغوا کند، گولتان بزند آدم بدی است، موجود بدی است، آن از همان جا گذاشته شد، جزء تعلیمات عالَمارواح بود، همه نگاهش کردیم، خدا هم به او خطاب کرد؛ که چرا سجده نکردی تو؟ چرا تو با همه نبودی؟ چرا تفرقه ایجاد کردی؟ «قَالَ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ»، خدا دیگر با یک همچنین آدمی حرف نزد. حرف نزد! شما هم حرف نزنید، اگر الان از دَر یک قدرتمند یک شخصیت از نظر ظاهری بسیار خوشلباس وارد شد ولی ارزش معنوی ندارد، ارزش روحی ندارد، تقوا ندارد، حقّ ندارید به او اعتنا بکنید باید مثل معمول اگر گناه علنی هم دارد باید نهی از منکرش کنید، آقا ایشان رئیس فلان محل هست و حالا درست است که ریشش را از ته تراشیده، من نمیتوانم به او چیزی بگویم! شیطان خیلی امتیاز برای مقامش از خدا گرفت، امتیاز گرفت. امّا فرمود: «فَاخْرُجْ إِنَّک رَجِیمٌ»، تو راندهشدهای، تو مطرودی برو گمشو، چرا؟ برای اینکه سنگ اوّل اختلاف را بین ملائکه –که تحت تأثیر واقع نمیشوند- «عِبَادٌ مُکرَمُونَ* لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ» (انبیاء/۲۶-۲۷)، تقریباً معصومند، اینها تحت تأثیر واقع نمیشوند امّا این بشری که کنار ایستاده، کنار پدر بزرگوارشان، اینها همینطور فکری ممکن است بکنند، یک فکر اینطوری به ذهنشان بیاید، «خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ»، من برق و زرقی دارم، زرق و برقی دارم، من سفیدپوستم، من رئیس فلان اداره هستم، من فلان شخصیت را دارم، فلانی به من گفته -مثلاً- ای صدرالممالک، به من لقبِ اینطوری دادهاند و اینها که همه یک مردمانِ کارگرِ کاسب! و به پیغمبر هم میگفتند که اطراف تو «أرذَلون» هستند. افرادِ پست رذل جمع شدند و همانها سلمان و ابیذر شدند، همانها مورد اکرام پروردگار شدند، ما این هستیم. آنها که هستند؟ آقاجان اینها را از دور و بر خودت دور کن، با رجالِ علمی، سیاسی،- علم هم که میگویند آن علم معنوی منظورشان نیست، علم ظاهری است- با این رجال نشست و برخاست کن، اینها به چه درد میخورند؟ راست میگویند، به درد دنیای انسان که نمیخورند، به درد آخرت انسان هم نمی خورد.
۴- ارزش هدایت دیگران
به شما بگویم، به دوستانی که کار کردهاند عرض میکنم؛ به درد آخرت انسان میدانید چه میشود؟ علی علیهالصلوةوالسلام نشسته، پیغمبراکرم هم نشستهاند، دو نفر بزرگ در این حدّ از بزرگی با هم دارند صحبت میکنند، پیغمبر به علیبنابیطالب میفرماید: «یا علی لَو اَهدی بک رجلاً خیر لک من الدنیا و ما فیها من الذهب و الفضه»، یک نفر بوسیله تو از انحراف هدایت بشود، یک نفر! برای تو بهتر از دنیا و آخرت است که همه را طلا و نقره بکنند بریزند در جیب تو. این است! حالا نگفتهاند این هدایتشونده که باشد، «رَجلاً» هر که!
۵- صفات رذیله کبر و ناشکری از ناحیه شیطان است
شیطان اینجا خودش را نشان داد، «استکبرت» به شیطان فرمود تو تکبّر کردی؟ تو خودت را دیدی؟ علم و تقوایی که من به آدم دادم تو ندیدی، میدانید در جواب خدا چه گفت؟- خدا نکند ما در جواب پروردگار از این حرفها ولو به زبان حال بگوییم- به خدایتعالی گفت که من سر راهِ بندگانت مینشینم، از چپ میآیم، از راست میآیم، از پشت سر میآیم، از پیش رو میآیم و اینها همهشان را اغوا میکنم که تو یک شاکر، یک شکرگزار پیدا نکنی، خیلی بیحیایی است.
۶- خطر اغوای شیطان برای همه جز مخلصین
من یک وقت مثال زدم این راهِ مثلاً- فرض کنید- چالوس، پر پیچ و خم است، تاریک هم هست، فعلاً تاریک است، یک نفر هم رفته پیش –فرض کنید- رئیسجمهور قسم خورده که من میروم هر کس در این راه برود میاندازم او را در درّه، این هم قسم خورده، دیده هم نمیشود شما مثلاً سیگار را گذاشتی کنار لبت و فرمان را هم قرص نگرفتهای و داری با سرعت میروی، حتماً در درّه افتادی، حتماً! میگوید: «لَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ»، از این شخص نباید بترسی؟ اگر خدا داری، اگر مراحل تزکیهنفس را بپیمایید نه، نه! خدا قویتر است یا شیطان، خود شیطان روز اوّل گفت که: «لَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ* إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمْ الْمُخْلَصِینَ» (ص/۸۲-۸۳)، هر که خالص شد، هر که با تو شد، هر که اُنسش با تو قوی شد، من او را کار ندارم، هر که استقامت در نترسیدن از غیر خدا پیدا کرد من نمیتوانم کاری بکنم، نه اینکه آنها را استثناء کند. شبستری در کتاب دین میگوید؛ که شیطان اینها را استثناء کرد، چون این افسر دربار پروردگار بود! و دربان خداست، غریبهها را میگیرد! سگ درِ خانه غریبهها را راه نمیدهد، میگیرد، مخلصین را کاری ندارد. نه! زورش نرسید والاّ خدایتعالی در قرآن میفرماید: «عدوّی وعدوّکم»(ممتحنه/۱) دشمن من هم هست، «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیکمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیطَانَ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ» (یس/۶۰)، یک افسرِ دربارِ یک ولی خدا، یک افسر دربارِ ولی مردم آیا دشمن مردم را میگذارد؟ به انبیاء بیشتر فشار آورده همین شیطان، به معصومین بیشتر فشار آورده منتها اینها درگود کشتی با یک انگشت شیطان را به زمین زدند ولی شیطان ما را به زمین میزند. خیلی معروف است این خوابی که یک شخصی دیده بود که شیطان ریسمانهایی روی دوشش هست یک ریسمان هم خیلی ضخیم است، از او پرسید که اینها مال چه هست؟ گفت: بعضیها که حرف گوش نمیدهند با ریسمان میکشم آنها را، این ریسمان ضخیم مال که است؟ گفت: این مال شیخ انصاری است، دیشب یک ریسمان معمولی برایش بردم پاره کرد، گفت: خوب ریسمان ما کو؟ گفت تو که ریسمان نمیخواهی، تو خودت دنبال من میدوی! خودت شیطان مجسّمی، خودت به مردم، به بچّهات، به پدرت، به زنت، به دخترت میگویی درجلسات تزکیهنفس نرو شاید آدم بشوی اسباب دردسر بشوی، -خوب او میخواهد آدم نباشد!- شیطان رجیم شد، رانده شد.
۷- فعالیت شیطان برای نخواندن نماز شب
و اگر میخواهید شیطان را بشناسید، نصف شب برای هر کاری ممکن است با نشاط بلند شوید آن کار را انجام بدهید، کارهایی که دوست دارید، مثلاً بگویند به شما که فلان ساعت، ساعتِ سه بعد از نصف شب بیا فلان محّل یک میلیون بگیر، یقین هم بدانید درست میدهند، شما ساعت میگذارید، بلند میشوید، اصلاً چرت نمیزنید، نشاطی دارید، میدوید، کجا میروی؟ کاری دارم، با نشاط، امّا با اینکه شما ثواب نماز شب را میدانید، ثواب نمازشب میدانید چه هست؟ «یَبْعَثَک رَبُّک مَقَامًا مَحْمُودًا» (اسراء/۷۹)، آن مقامی که پسندیده است برای تو-تو که هستی؟- آن مقام عالی عالیاش را به تو میدهیم با نمازشب، بلند میشوی ساعت نگاه میکنی، هنوز یک ساعت به اذان است، من بیست دقیقه بیشتر نمیخواهم نمازشب بخوانم، بخوابم، بلند میشویم هوا روشن است! اینجا چه کسی فعّال است؟ چه کسی آن کار را کرد؟ خوب تو که عقیدهات خوب است، تو که خدا را قبول داری، تو که مقام محمود را بیشتر از یک میلیون تومان ارزش برایش قائلی، چه کسی تو را خواباند؟ شیطان! میآید میگوید آقا بخواب، برای من که خیلی اتفاق افتاده، برای شما نمیدانم، من حسابی شیطان را دیدهام، همچنین هم لا تأخذه سنة و لا نوم! نه چرت میزند نه خواب دارد، بالای سر انسان میآید میگوید آقا بخواب، تو طلبهای، فردا درس داری، سر درس چرت میزنی، یک شب هم اگر نمازشب بخوانی فردا سرکلاس میآید، سر درس میآید، -میآید باور کنید- چشمهایت را بهم میکشد که چرت بزنی!
۸- مکر و فعالیت شیطان در انجام محرمات و مکروهات
بله، کسی که بینالطلوعین بخوابد یک روایتی دارد؛ که شیطان میآید در چشمش بول میکند، یک حالت کسالتی، اگر بینالطلوعین نخوابیده بودی این کسالت را نداشتی، امّا کسل هستی، آنقدر علاقه داری فلان کار بد را بکنی، امّا خدا گفته نکن، حالا یک راهی نمیشود به ما نشان بدهید؟ عجیب است! از من تقاضای شیطنت میکنند، یک راهی نشان بدهید که من این گناه را، این ربا را، این مسأله را انجام بدهم، ما هم به خاطر اینکه خوب این رفقیمان هست، بالاخره باید – انشاءالله من اینطوری نیستم فکرتان راحت باشد ولی خب بعضی- این رفیقمان است، خمسش را میآورد میدهد، پشت سر ما میآید نماز میخواند با ما رفیق است، صمیمی است، حالا یک کارش میکنیم، یک راه شیطنتی درست میکنیم که این ربایش را بخورد، این مردم را اذیت بکند، این ظلمش را بکند و بارکاللّه هم به او می گوییم. خدا نکند! بنیاسرائیل به آنها گفته شد شنبه ماهی نگیرید، تعطیل، در هفته یک روز همهی ادیان تعطیلی داشتند یهودیها شنبه تعطیل بودند. الان هم هنوز ادامه میدهند، اینها گفتند بسیار خوب، میدانید چه کار کردند روز شنبه؟ روز شنبه رفتند کنار دریا گودال کندند، یک گودال بزرگی کندند، یک روز صبح تا غروب هم فرصت دارند، همهشان هم همدست شدند یک گودالی کندند، یک مقداری هم از دریا باز کردند به این طرف، ماهیها میرفتند میخواستند عبور کنند میافتادند در این گودال، هی افتادند، افتادند، جمع شدند نتوانستند هم برگردند! روز یکشنبه آمدند راحت همهی ماهیها را گرفتند، میدانید خدا با اینها، با این کلاه شرعیها چه کرد؟ این کلاه شرعی است دیگر، حالا من نمیخواهم وارد مسائل و احکام بشوم، ولی قضیهی قرآن است، فرمود: «کونُوا قِرَدَةً خَاسِئِینَ» (اعراف/۱۶۶)، همهتان بوزینه بشوید، مسخشان کرد خیلی عذاب است! آدم با همین عقل و دانش به شکل بوزینه باشد، هیچ جا راهش ندهند، در خانه راهش ندهند، در خیابانها سرما بخورد ، تو میخواهی ربا بخوری خوب ربا بخور، با خدا هم جنگ کن، خدا را هم شاید از پا در بیاوری، بله، تو که خدا را قبول نداری، آن خدایی که تو قبول داری آن خدا به زمین میخورد و برو دنبال کارت، والاّ همان چه که دربارهی ربا فرمودهاند و هر ضرری که دربارهی ربا گفتهاند دربارهی بعضی از مسائل دیگرمان هم هست، «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیعَ» (بقره/۲۷۵)، بیع و شراء کن، خرید و فروش کن، آقا من یک حبّه نبات میدهم به یک میلیون! حالا عرض کردم اینها مربوط به مرجع تقلیدتان است. و وزر و وبالش به گردن آن آقایی است که فتوا میدهد و انشاءالله روز قیامت جواب خدا را خواهند داد. این را فکر نکنید من نسبت به حکم مراجع حرفی دارم ولی اصل موضوع این است، میآیند از ما تقاضا میکنند که یک راهی باز کن، راهی غیر از راه خدا شیطانی است، اگر من باز کنم یا هر کسی دیگری باز کند نمیتواند، یک کسی از من تقاضایی داشت که من یک گناهی را به او اجازه بدهم گفتم پیغمبراکرم، ائمهاطهار، تمام مراجع اگر بخواهند یک حلال خدا را حرام بکنند، یک حرام خدا را حلال بکنند نمیتوانند تو از من چه تقاضایی داری؟ شیطان آمده بین ما، قسم هم خورده و گولمان هم میزند و بعضیها آن موقع نماز شب میفهمند، بعضیها که هر لحظه، یک قدری فکر کن، کنارت نشسته، پهلویت است شیطان، احاطه بر تو دارد، شیطان اوّل کاری که میکند صدّ عن سبیلاللّه میکند، صدّ عن سبیلاللّه، ای آقا خدا و پیغمبر و امامزمان و حالا تا ببینیم چه میشود.
۹- نتیجه ی یقین و عدم یقین به آخرت
عمرسعد، عمرسعد را که میشناسید، ایشان وقتیکه پیشنهاد شد برو کربلا و امامحسین را شهید کن آخرین نتیجهاش شیطان برنده شد، اینطور نباشید، شیطان او را زد به زمین، کشتی گرفت یک قدری پنجهاش انداخت که من پسر پیغمبر، علیبنابیطالب یک روز این خبر را داده، حرف دشمنان خاندان عصمت این حرف اینها انجام بشود، دوستانش هم، دوستان خاندان عصمت هم به من گفتهاند نکن، من نکنم حرف آنها ثابت میشود، ما پیرو آنها خواهیم شد! آخرش به این نتیجه رسید که بالاخره میگویند که آخرتی هست، «میگویند» نباشد، ببین آخرت را، دوستان مثل آن فردی باشید که پای منبر پیغمبر نشسته بود، دیدهاید بعضیها هستند اشک میریزند، حالی دارند، توجّهی دارند، آنچنان این متوجّه بود که پیغمبر به او توجّه کرد، جلب توجه پیغمبراکرم را کرد؛ گفت جوان کیف اصبحت؟ دیشب چطوری صبح کردی، این معمول است بین عربها که میگویند کیف اصبحت، یعنی حالت چطور است؟ گفت: اصبحت موقناً، من دیشب تا صبح با یقین بودم، اصبحت موقناً، حضرت فرمود: علامت یقینت چه بود؟ عرض کرد؛ که میدیدم که جهنمیان در جهنّم معذّبند، بهشتیها هم در بهشت متنعّمند، میدیدم، ببینید! چطور ببینید؟ هست دیگر، اگر شما را خدای نکرده فردا بخواهند ببرند زندان، حکم هم صادر شده، همه کارش هم انجام شده، شما فردا این ساعت در زندان هستید، دارید میبینید خودتان را در زندان. یا اگر بنا شود یک مسافرتی بروید امشب پرواز دارید به مکه، میگویید فردا صبح این موقع من درمکه هستم، میبینید، و حال اینکه این صدتا «امّا» در آن وجود دارد، در اینکه فردا این موقع زندان باشید، فردا این موقع مکه باشید، در آن –شاید حالا صدتا مبالغه باشد- کلّی «امّا» دارد، هواپیما سقوط نکند، حالا من میخواهید بشمارم وقتتان گرفته میشود، امّا خدا گفته بهشت هست، آخرت هست، خیلی هم زود میگذرد، «اقْتَرَبَتْ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ» (قمر/۱)، اصلاً مثل اینکه انجام شده، ساعت که ساعت قیامت باشد خیلی نزدیک است، -همانطوری که دیشب- اتفاقاً دیشب شقالقمر بود یعنی وقتی بوده است که پیغمبراکرم شقالقمر فرمودهاند، «وَانْشَقَّ الْقَمَرُ»، ماه دو نیم شد، ای آقا این با فلسفه سازش ندارد، خوب ما به فلسفه کاری نداریم، ما به قرآن و حکمت کار داریم، که برای پیغمبراکرم هر چیزی درست است و درست می شود.
۱۰- عدم تسلط شیطان بر بندگان رسمی خدای تعالی
یکی از چیزهایی که ما باید از آن بترسیم شیطان است تا کِی؟ تا وقتی که به مقام بندگان خدا نرسیدهایم، خدا در جواب شیطان میدانید چه گفت؟ «إِنَّ عِبَادِی لَیسَ لَک عَلَیهِمْ سُلْطَانٌ» (حجر/۴۲)، من یک بندگانی دارم که اینها استقامت دارند، در صراطمستقیم حرکت کرده اند، با نفسشان جهاد کردند حالا شدهاند بندهی خدا که انشاءالله در مرحلهی عبودیت برایتان اینها را توضیح میدهم، تو بر اینها تسلط نداری. به مخلصین کاری ندارد، مخلصین بعضی اصلاً در تفاسیر گفتهاند ائمهاطهارند، به آنها هیچ! یا انبیاء هستند، نه بندهی من بشود، کارمند رسمی من بشود تو حقّ تسلط نداری، یعنی وسوسهات را میکنی، حرفهایت را میزنی، خیلیها هستند تحت تأثیر وساوس شیطان واقع نمیشوند ولی شیطان وسوسهاش را دارد، نه! «إِنَّ عِبَادِی لَیسَ لَک عَلَیهِمْ سُلْطَانٌ* إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِینَ یتَوَلَّوْنَهُ» (نحل/100)، یعنی همان وقتی که شما دارید گوش به حرف شیطان میدهید این دشمن را دوست خودتان تصور کردید ولایت شیطان بر شما هست.
۱۱- شیطان جن موذی و وسوسه کننده و غیر موذی و شیاطین انسی
شیاطین هم هستند، یعنی اجنّه بر دو بخش تقسیم میشوند: یک بخش موذی و یک بخش معمولی، معمولی، حالا ولو مسلمان هم نباشند معمولیاند، موذیهایشان فقط انحراف فکری و اغوا انجام میدهند، خدایتعالی هیچوقت یک جنّی را بر یک انسانی مسلط نمیکند که من او را نبینم او من را ببیند هر چه میخواهد من را اذیت کند! اینها اکثر مسائلی که میشنوید و میبینید، اینها قصه است یا تخیلات است، شیاطین آن شیطان بزرگش حضرت آدم را نتوانست دیوانهاش کند، حضرت آدم را نتوانست غشیاش کند، صرع بر او ایجاد کند والاّ او هدف اولیه بود فقط آمد با او صحبت کرد، قسم خورد از هر راهی که ممکن بود وادار کرد که از این درخت بخورد، شما هم همینطور، بچّه شیطانها که به طریقاولی، شیاطین انسی هم چرا ؛ آنها بیشتر اذیت ممکن است بکنند، در بیستوپنج سال قبل و قبلش خب ما دیده بودیم بیجهت یک نفر را میبردند ساواک و زندان، اذیت و آزار خوب آن وقتها بود، خیلی هم اذیت میکردند، ولی انسان عاقل، انسان عادل، در رأس هر چه واقع شده باشد تا تحقیق نکند دیگری را حتّی محزون نمیکند، محزونش نمیکند، «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ* مَلِک النَّاسِ* إِلَهِ النَّاسِ* مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ» (ناس/1-4)، وسوسه دارد، آقا! میآید در دلت هی میگوید تو مریضی! حتی اینطوری! آقا من چیزیم نیست، نه! مریضی. تو به جایی نمیرسی، تو اهل تزکیهنفس نخواهی شد، خوب آقا من مگر چهام هست؟ تو آخر خودت خودت را بهتر میشناسی، نه!
۱۲- راه محافظت از شر شیطان جنی و انسی
ضعیفترین دوستان را من عرض میکنم؛ بهترین ممکن است بشوند، انشاءالله. یک مقداری کار کنید، فعالیت کنید، دارای استقامت بشوید، از شرّ شیطان و شیاطین خودتان را دور نگه دارید، تحت فرمان آنها نباشید، تمرین کنید از همین الان، چون یک روزی یقیناً باید اینطوری باشید. پس از اجنّه ما نمیترسیم اگر ما بندهی خدا باشیم، از شیاطینشان هم نمیترسیم باز اگر از بندگان خدا باشیم، وقتیکه تسلط پیدا نمیکند، یک آقایی در خیابان دارد راه میرود دزد است، یکی میآید به شما میگوید که آقا من هم اسلحه دارم هم این قدرت را دارم او نمیتواند بیاید درخانهی تو، میگیرید میخوابید، راحت، خدایتعالی گفته: «إِنَّ عِبَادِی لَیسَ لَک عَلَیهِمْ سُلْطَانٌ»، پس رمزش همین است که شما بندهی خدا بشوید، خوب از مردم چطور؟ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ* مَلِک النَّاسِ* إِلَهِ النَّاسِ تا میرسد مِنْ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ، از جن و انس، جن و انس، این را صبحها بخوانید به خودتان فوت کنید، «چهار قل» معروف است، سورهی قل هو اللّه و قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس و قل یا ایها الکافرون، یک دوره کمالات درهمین چهارتا سوره هست، پس از این دسته از اجنّه و از شیاطین آنها ما نمیترسیم ملائکه هم که کمکمان هستند باز از آنها نمیترسیم، از مردم هم اگر با خدا باشیم- که توضیح خواهم داد انشاءالله چون وقت گذشت -باز نباید بترسیم، از حوادث روزگار هم نمیترسیم خدا با ماست و بالاخره خدا اگر با شما باشد نباید از هیچچیز بترسید.
عید غدیر نزدیک است، کوشش کنید، من انشاءالله تلاش خواهم کرد که عیدغدیر را در تهران خدمت دوستان باشم، این امتیاز هم، چون قم هم خیلیها اصرار دارند، این به خاطر این است که خوشبختانه من دو سه چیز را مؤثّر میدانم یکی از آنها وجود جناب آقای مسعودی است، ما انشاءالله جلساتی فرعی تشکیل میدهیم دوستان بیایند و ایشان کار کنند. و شاید علّت دیگرش هم این باشد که من خودم مقید هستم که به اینجا بیشتر توجّه داشته باشم بیایم، ولو در قم، من همین صبحی در قم بودم حرکت کردم آمدم و انشاءالله عیدغدیر را اینجا مجلس خواهیم داشت، از خدا میخواهیم و انشاءالله همانطوری که هفتهی گذشته عرض کردم کوشش کنید دربارهی این عید بسیار بزرگ من نمیدانم چه کار کنید، بگویم چراغانی کنید، اینها ظواهر است، بگویم خرج بدهید، خوب اینهایی که اینجا میآیند همه در خانههایشان چیزی گیرشان میآید بخورند، یک کاری بکنید تعظیم این روز بزرگ انجام بشود، حالا نمیدانم، من خودم انشاءالله کتابهایی، کتابی از مال خودم اهدا میکنم و دوستان انشاءالله اهمیّت بدهند، نمیدانم چکار میخواهید بکنید، خودتان میدانید، به من خیلی گفتند برای زلزلهی بم تو چه کار کردی؟ گفتم خودشان میدانند، راه باز، بله هر کسی هر کاری انجام بدهد، نمیخواهم تظاهر کنم من خودم روز دوم یک پولی دستم بود میتوانستم؛ برایشان فرستادم. مسألهای نیست، حالا حتماً شما دیگر یک علمدار داشته باشید و نمیدانم لق نزن! و نمیدانم چه نکن! میبینید در سینهزنها یکی لق میزند میگویند به او لق نزن! همه را هماهنگ میکنند با آن سنجها، نه! شما همهتان باید سردار هیئت باشید، من هم الان نمیدانم برای عیدغدیر چه کار کنم، الان هم نیایید از من بپرسید، من نمیدانم، آنچه که خودم میتوانم انجام میدهم، آنچه که شما هم انجام بدهید هر کاری بکنید برای عیدغدیر مهم است و پیش خدا اجر دارید، هر کاری که تعظیم شعائر باشد، انشاءالله سهشنبه عیدغدیر خم است. و امیدوارم که بتوانیم هم دوستان، هم من اگر لیاقت پیدا کردم بتوانیم دربارهی اهمیّت آن روز باعظمت حرف بزنیم.
۱۳- شق القمر
همانطوری که عرض شد؛ دیشب شبی بود، شب چهاردهم ماه آمدند خدمت پیغمبراکرم که اگر راست میگویی این ماه را دو نیم کن! واقعاً انسان دچار آدم جاهل نشود، خیلی بد است، پیغمبراکرم فرمود: «ما اوذی نبی مثل ما اوذیت»، آن کوه علم، کوه که غلط است، آن -چه بگویم- خدای معلومات و معصوم از جهل بیاید با اینطور آدمها حرف بزند. او هم مجبور بشود گوش بدهد، اشاره کرد ماه دوتا شد، مگر میشود؟! اوضاع کواکب بهم میخورد! خورشید مگر میتواند برود و برگردد! یا زمین دور میزند دورش را معکوس بزند! برای علیبنابیطالب دو دفعه شد که ردّ شمس معنایش همین است، مگر میشود؟ مگر میشود معراج! سابقین از فلاسفه میگفتند مگر میشود پیغمبر معراج برود؟ این آسمان ضربی زده باید یک جایش را سوراخ کنند برود حضرت وقتی هم که بر میگردد باز دو مرتبه بدوزند! خرق و التیام معنایش همین بود، حالا همهی اینها به برکت خاندان عصمت و طهارت که همهی روایاتشان را که جمع میکنند و اجتهاد میکنند و تفقه میکنند حقایق را میفهمند.
۱۴- ذکر مصیبت حضرت ابالفضل علیهالسلام
یک چیزی در ذهنم همین الان آمد که انشاءالله به فال نیک میگیرم، در ذهنم آمد که قمر بنی هاشم، حضرت اباالفضلالعباس اسمش قمر بنیهاشم است، در روز عاشورا فرقش شکافته شد، یا بقیةاللّه، یا صاحبالزمان به حاج آقای فشندی فرموده بودید که چون درخیمهی شما روضهی عمویم اباالفضل خوانده میشود من به آنجا خواهم آمد، این بابالحوائج چه کرده که حضرت امامسجّاد میفرماید: إنّ لعمّی العباس، برای عمویم عباس یک مقامی است که تمام شهداء غبطه میخورند، آن روز دستش به آب خورد مشک را پُر از آب کرد امّا نتوانست به لبهای عطشان اطفال سیدالشهداء آب برساند ولی -خدایتعالی- الان اگر بروید، من رفتهام دیدهام اطراف قبر مطهرش الان آب ایستاده، این زیر، زیر حرم تمام آب، آب زلال بسیار خوب، که من از آن وقت یک شیشه برداشتهام هیچ تغییری نکرده، خدایا به خاطر اباالفضل، به خاطر زحمات این بزرگوار حوائج همهمان را امروز برآور، ما را از بهترین اصحاب امامعصر قرار بده.
نسئلک اللّهم و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحبالزمان یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه و یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا رحمن یا رحیم یا ارحمالراحمین، یا غیاثالمستغیثین، یا الهالعالمین، یا قاضیالحاجات، یا کافیالمهمات، عجل لولیک الفرج، عجل لمولانا الفرج، خدایا فرج آقای ما، مولای ما را الساعه برسان، پروردگارا به آبروی آقایمان حجةبنالحسن دین و دنیا و آخرتمان را زیر سایهاش از همهی آفات و بلیات محفوظ بدار، پروردگارا توفیق پیمودن راهِ خودت را به ما مرحمت بفرما، توفیق تزکیهنفس به ما مرحمت بفرما، توفیق عبودیت و بندگی واقعی را به ما مرحمت بفرما، شر شیطان و نفسامّاره را از ما دور بفرما، خدایا ما را در موقعیتی قرارمان بده که جز از تو از هیچچیز دیگر نترسیم، پروردگارا مرضهای روحیمان شفا عنایت بفرما، مریضهای اسلام، مریض منظور، مریضه منظوره، مریضه منظوره الساعه لباس عافیت بپوشان، امواتمان غریق رحمت بفرما، عاقبتمان را ختم بخیر بفرما، وعجل فی فرج مولانا.