۱۱- مرحوم آیت الله حاج سید هاشم میردامادی

بسمه تعالی
در روزهای قبل درباره خودم می‏گفتم ...
در دورانی که در مشهد مشغول درس بودم با مرحوم آیت اللّه میردامادی که به عقیده من از اولیاء خدا بودند بسیار مانوس بودم و با پسر ایشان آقای سيّد حسین میردامادی در مدرسه نواب هم حجره بودیم و لذا وقتی که به قم رفتم در تابستان‏ ها که به مشهد مشرف می‏ شدم خدمت معظم له می ‏رسیدم و از تفسیر قرآنی که ایشان در مسجد گوهرشاد بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء می ‏فرمودند استفاده می‏کردم و گاهی به منزل ایشان که نزدیک مدرسه نواب بود می‏رفتم و از معارف معظم له بهره می ‏بردم. نزدیک ظهر که می‏ شد آیت اللّه میردامادی که مشهدی ‏ها به ایشان می‏ گفتند آقای نجف آبادی از منزل پیاده به طرف مسجد گوهرشاد برای اقامه نماز جماعت ظهر و عصر می ‏رفتند و دوست نداشتند که کسی با ایشان حرف بزند و از کنار آب خیابان حرکت می‏ کردند که مشغول ذکر بودند. یک روز من متوجه شدم که معظم له نوافل ظهرشان را در راه می‏خواندند.
یک روز که من در راه کنار ایشان می‏رفتم درباره پسرشان با من خیلی صحبت کردند و بیشتر نظرشان این بود که از او بخواهم در مسائل معنوی بیشتر مقید باشد. (و چون دو شب آینده تاسوعا و عاشورای حضرت ابی عبداللّه الحسین علیه السلام است با تسلیت به خوانندگان این برنامه انجام نمی‏شود).